معنی سبوع - جستجوی لغت در جدول جو
سبوع
هفته
هفته
تصویر سبوع
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر سبوعا
سبوعا
هفت بار
هفت بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اسبوع
اسبوع
هفته، هفت بار
هفته، هفت بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اسبوع
اسبوع
هفته، مجموع روزهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و آدینه
هفته، مجموع روزهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و آدینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر اسبوع
اسبوع
((اُ))
هفته، هفت بار، مفرد اسابیع
هفته، هفت بار، مفرد اسابیع
فرهنگ فارسی معین
تصویر ربوع
ربوع
جمع ربع، سرای ها
جمع ربع، سرای ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سبوی
سبوی
آوندی سفالین و دسته دار که در آن شراب و جز آن ریزند کوزه سفالی
آوندی سفالین و دسته دار که در آن شراب و جز آن ریزند کوزه سفالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سبول
سبول
لاتینی تازی گشته پراسه ازگیاهان
لاتینی تازی گشته پراسه ازگیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سبوق
سبوق
پیش بر پیش پیشی گیرنده
پیش بر پیش پیشی گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سبوغ
سبوغ
درازیدن، فراخی فراوانی
درازیدن، فراخی فراوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سبوط
سبوط
فرو هشتگی موی، تپ کردن
فرو هشتگی موی، تپ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سبوس
سبوس
پوست جو و گندم آرد کرده
پوست جو و گندم آرد کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سبوح
سبوح
شنارو، اسب خوش رفتار نامی از نامهای خدایتعالی، بسیار منزه
شنارو، اسب خوش رفتار نامی از نامهای خدایتعالی، بسیار منزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سبوت
سبوت
جمع سبت، شنبه ها روزهای شنبه
جمع سبت، شنبه ها روزهای شنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سبیع
سبیع
هفت یک، هفت یک داده، دشنام خورده، آک برشمرده (آک عیب)
هفت یک، هفت یک داده، دشنام خورده، آک برشمرده (آک عیب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سباع
سباع
فخر کردن، فخر نمودن
فخر کردن، فخر نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سطوع
سطوع
بلند شدن، برآمدن و بلند گردیدن
بلند شدن، برآمدن و بلند گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سموع
سموع
تیرگوش
تیرگوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سنوع
سنوع
خوب و نیکو گردیدن
خوب و نیکو گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سیوع
سیوع
پخش شدن آب پخش شدن می
پخش شدن آب پخش شدن می
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سباع
سباع
سبع ها، جانوران درنده، ددها، جمع واژۀ سبع
سَبُع ها، جانوران درنده، ددها، جمعِ واژۀ سَبُع
فرهنگ فارسی عمید
تصویر طبوع
طبوع
جمع طبع، خوی ها
جمع طبع، خوی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر قبوع
قبوع
پس ماندن از یاران، سر در گریبان کشیدن
پس ماندن از یاران، سر در گریبان کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر نبوع
نبوع
بیرون آمدن آب ازچاه وچشمه
بیرون آمدن آب ازچاه وچشمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سبوح
سبوح
((سُ بُّ))
خدای تعالی (زیرا او را تسبیح گویند)
خدای تعالی (زیرا او را تسبیح گویند)
فرهنگ فارسی معین
تصویر سباع
سباع
((س))
جمع سبع، درندگان
جمع سبع، درندگان
فرهنگ فارسی معین
تصویر نبوع
نبوع
((نُ))
بیرون آمدن آب از چاه و چشمه
بیرون آمدن آب از چاه و چشمه
فرهنگ فارسی معین
تصویر سبوس
سبوس
پوست گندم یا جو، پوست آرد نشدۀ دانۀ گندم یا جو که از الک کردن آرد به دست می آید
پوست گندم یا جو، پوست آرد نشدۀ دانۀ گندم یا جو که از الک کردن آرد به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویر سبوح
سبوح
از نام های خداوند
از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویر سبع
سبع
دد
دد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر سبو
سبو
قدح
قدح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر سبع
سبع
جزئی از هفت، یک هفتم از چیزی حیوان درنده، دد
جزئی از هفت، یک هفتم از چیزی حیوان درنده، دد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سبو
سبو
کوزه سفالی
کوزه سفالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سوع
سوع
جانب از هر چیزی، آرامش شب
جانب از هر چیزی، آرامش شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سبع
سبع
سِبع
هفت یک، یک هفتم از چیزی
هفت یک، یک هفتم از چیزی
فرهنگ فارسی عمید