معنی اسبوع - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اسبوع
اسبوع
- اسبوع
- هفته، مجموع روزهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و آدینه
فرهنگ فارسی عمید
اسبوع
- اسبوع
- هفته. (منتهی الارب). هفت روز متعارفه. ج، اسابیع. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
اسباع
- اسباع
- هفت شدن، فروگذاشتن، هفت ماهه زاییدن، انبوهی درندگان، به دایه دادن به دایه سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
اصبوع
- اصبوع
- اصبع. انگشت. (منتهی الارب). لهجه یا لغتی است در اصبع. ج، اصابیع. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
اسبوعه
- اسبوعه
- هفته که مجموع هفت روز متعارفه باشد. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
اسبور
- اسبور
- احمق. (آنندراج). کم ذهن، یکی از مهره های شطرنج. (برهان) (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
اسباع
- اسباع
- هفت عدد شدن قوم. هفت شدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا