- سبوره
- پشت پائی، مخنث
معنی سبوره - جستجوی لغت در جدول جو
- سبوره
- هیز، مخنث، پشت پایی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشت پائی، مخنث
خوشه
فرو هشتگی موی، تپ کردن
سبوس آرد گندم و جو، خشکیی مانند سبوس که در سر آدمی پیدا شود حزازه، نوزاد حشره ای که از آرد گندم پیدا شود و از آرد گندم و جو و برنج تغذیه کند و آن سیاه رنگ و کوچک است و در لای آرد چندم و جو و برنج حرکت کند و از ذرات آرد شده تغذیه نماید شپشه، ریزه چوب که از دم اره جدا شود
سبوی کوچک
پیشگامی پیشوایی در دانش لاتینی بوته خشخاش، خشخاش تتری کپسول خشخاش، گیاه خشخاش
یک توتیا، تخته سیاه
کاسه گلی، پیاله ایست که مقداری معین جا بگیرد سکرجه
سبوی کوچک، کوزۀ کوچک
سپوسه، سپوس، شورۀ سر انسان، خاک اره
مصبور، مردی که به دلیل ارتکاب قتل، بازداشت شده
سکره، ظرفی که در آن خوردنی بریزند، کاسه یا پیاله سفالی، کاسه، پیاله
هیز، مخنث، پشت پایی
ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7، 1 و سختیش بین 2 تا 5، 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید
بامداد خنک
نشان بزرگی و رفعت آن هر یک از فصول یکصد و چهارده گانه قرآن مجید
سورت، هر یک از قسمت های صد و چهارده گانۀ قران که خود شامل چند آیه است، کنایه از سورۀ توحید
بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، تنگار، بورات دوسود، تنکار، بورق، بورک