جدول جو
جدول جو

معنی سبوره - جستجوی لغت در جدول جو

سبوره
پشت پائی، مخنث
تصویری از سبوره
تصویر سبوره
فرهنگ لغت هوشیار
سبوره
هیز، مخنث، پشت پایی
تصویری از سبوره
تصویر سبوره
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سابوره
تصویر سابوره
پشت پائی، مخنث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبوله
تصویر سبوله
خوشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبوطه
تصویر سبوطه
فرو هشتگی موی، تپ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سبوس آرد گندم و جو، خشکیی مانند سبوس که در سر آدمی پیدا شود حزازه، نوزاد حشره ای که از آرد گندم پیدا شود و از آرد گندم و جو و برنج تغذیه کند و آن سیاه رنگ و کوچک است و در لای آرد چندم و جو و برنج حرکت کند و از ذرات آرد شده تغذیه نماید شپشه، ریزه چوب که از دم اره جدا شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبوچه
تصویر سبوچه
سبوی کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
پیشگامی پیشوایی در دانش لاتینی بوته خشخاش، خشخاش تتری کپسول خشخاش، گیاه خشخاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفوره
تصویر سفوره
یک توتیا، تخته سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکوره
تصویر سکوره
کاسه گلی، پیاله ایست که مقداری معین جا بگیرد سکرجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبوچه
تصویر سبوچه
سبوی کوچک، کوزۀ کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبوسه
تصویر سبوسه
سپوسه، سپوس، شورۀ سر انسان، خاک اره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبوره
تصویر صبوره
مصبور، مردی که به دلیل ارتکاب قتل، بازداشت شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکوره
تصویر سکوره
سکره، ظرفی که در آن خوردنی بریزند، کاسه یا پیاله سفالی، کاسه، پیاله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابوره
تصویر سابوره
هیز، مخنث، پشت پایی
فرهنگ فارسی عمید
ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7، 1 و سختیش بین 2 تا 5، 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبره
تصویر سبره
بامداد خنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوره
تصویر سوره
نشان بزرگی و رفعت آن هر یک از فصول یکصد و چهارده گانه قرآن مجید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوره
تصویر سوره
سورت، هر یک از قسمت های صد و چهارده گانۀ قران که خود شامل چند آیه است، کنایه از سورۀ توحید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوره
تصویر سوره
((رَ یا رِ))
هریک از فصل های یکصد و چهارده گانه قرآن مجید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوره
تصویر بوره
بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، تنگار، بورات دوسود، تنکار، بورق، بورک
فرهنگ فارسی عمید