جدول جو
جدول جو

معنی سبوسه

سبوسه
سپوسه، سپوس، شورۀ سر انسان، خاک اره
تصویری از سبوسه
تصویر سبوسه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سبوسه

سبوسه

سبوسه
سبوس آرد گندم و جو، خشکیی مانند سبوس که در سر آدمی پیدا شود حزازه، نوزاد حشره ای که از آرد گندم پیدا شود و از آرد گندم و جو و برنج تغذیه کند و آن سیاه رنگ و کوچک است و در لای آرد چندم و جو و برنج حرکت کند و از ذرات آرد شده تغذیه نماید شپشه، ریزه چوب که از دم اره جدا شود
فرهنگ لغت هوشیار

سبوسه

سبوسه
خشکی باشد مانند سبوس که به سبب یبوست مزاج در سر آدمی پیدا شود و آن را بعربی حَزازه گویند. (برهان). سپیده هائی که گاه شانه کردن از سر ریزد: تبریه، سبوسۀ سر. (منتهی الارب) : خرشف کنگر تقویت باه و دفع شپش و سبوسه را مفید است. (نزهه القلوب) ، کرمی باشد که در انبار گندم و جو افتد، ریزۀ چوب که از دم اره جدا شود. (برهان) (رشیدی) ، سبوس آرد گندم و جو. (برهان). نخالۀ آرد. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا

سپوسه

سپوسه
پوست آرد نشده دانه غله. (گندم جو)، شوره سر آدمی، خاک اره
سپوسه
فرهنگ لغت هوشیار

سنبوسه

سنبوسه
هر چیز سه گوشه عموما مثلث، لچک زنان مخصوصا، نوعی خوراکی و آن چنانست که خمیر آرد گندم را سه گوشه برند و در آن قیمه گوشت و لپه جای دهند و پزند، قطاب
فرهنگ لغت هوشیار