معنی صبوره - فرهنگ فارسی عمید
معنی صبوره
- صبوره
- مصبور، مردی که به دلیل ارتکاب قتل، بازداشت شده
تصویر صبوره
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با صبوره
صبوره
- صبوره
- حیز و مخنث و پشت پای و پلید. (برهان قاطع) (اوبهی). مصحف صبوزه است رجوع به صبوزه شود. (برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
حبوره
- حبوره
- پیشگامی پیشوایی در دانش لاتینی بوته خشخاش، خشخاش تتری کپسول خشخاش، گیاه خشخاش
فرهنگ لغت هوشیار
صابوره
- صابوره
- سنگه چیزی سنگین که در کرجی برای برابر نگاهداشتن آن بر آب به کار برند
فرهنگ لغت هوشیار
صباره
- صباره
- سنگریزه، پاره سنگ، پاره آهن پر شکیب، گوش خر از گیاهان مالیخولیا بسیار صبر کننده، گوش خر، صبر. یا صباره امریکایی. گوش خر
فرهنگ لغت هوشیار