جدول جو
جدول جو

معنی سکوره

سکوره
سکره، ظرفی که در آن خوردنی بریزند، کاسه یا پیاله سفالی، کاسه، پیاله
تصویری از سکوره
تصویر سکوره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سکوره

سکوره

سکوره
سکره که کاسۀ گلی باشد. (برهان) (آنندراج). سکرجه. (مهذب الاسماء). پیمانۀ سفالین:
ز کعبتین شب و روز در سکورۀ چرخ
چو تاج نرگس نقش مقاصدش شش بار.
کمال الدین اسماعیل (از جهانگیری).
ز نیش کلک تو گشته نیوش مالامال
سکوره های معانی چو خرۀ زنبور.
نجیب الدین جرفادقانی.
سکوره ای است ز پیروزه گر قیاس کنی
بخوان همت او صحن گنبد خضرا.
رضی الدین باباقزوینی
لغت نامه دهخدا

سکونه

سکونه
در تازی بیچیزی درویشی در فارسی جای گرفتن باشیدن در آن کنج کاروانسرای می باشیدم
فرهنگ لغت هوشیار

اسکوره

اسکوره
اسکره. رجوع به اسکره شود، اسکی بابا (قضای...) قضائی است در سنجاق قرق کلیسا از ولایت ادرنه از طرف شمال یا خود قضای قرق کلیسا و از سوی مشرق با قضای لوله برغوس و از جانب جنوب بسنجاق کلیبولی و از جهت مغرب بسنجاق ادرنه محدود و محاط میباشد و پنج ناحیۀ موسوم به مرکز، قره خلیل، چنکرلی، بیکارحصار و قوزجغاز و 33 قریه دارد و اراضی آن از جلگه های زیبا و باصفا تشکیل شده و چندین رشته جوها که ازسوی شمال جاری و وارد نهر ارکنه میشوند اراضی آن را مشروب میسازند، که در نتیجه موجب حاصلخیزی کامل آنها میگردد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا