- سبطر
- رسا، تیز هوش، چالاک، یازیده دراز، فرو هشته
معنی سبطر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خرامش با ناز راه رفتن
گوشتفروش
طویل، دراز
ریشکاو (میل جراحی)
سر کشی، سر مستی سرکشی کردن سرمستی کردن، سرکشی، جمع تبطرات
کلفت و غلیظ، ستبر
قصاب، آنکه گاو و گوسفند و مانند آن ها را می کشد، گوشت فروش
امت موسی، یهودی
سخت شادی نمودن
رج، رده
فرزند زاده، پسر پسر، فرزند فرزند
ریش آزمای، آزمودن زخم، ژرفاسنجی شیربیشه، نهاد بن، رنگ رخسار بارشک مرغکی از تیره مرغبارانیان ننگ، دشمنی، خوبی، مانندگی، ریخت، زیبایی
نوشتن، خط، رسته از چیزی، یک خط نوشته ای
فرزند فرزند، فرزندزاده، نواده، نوه. بیشتر به فرزندان و نوادگان دختری اطلاق می شود، گروهی از قوم یهود
شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بطری
یکی از نقش های نامطلوب و بد در قاپ بازی
بطر آوردن: در قمار ورق بد آوردن که باعث باخت شود، بد آوردن
یکی از نقش های نامطلوب و بد در قاپ بازی
بطر آوردن: در قمار ورق بد آوردن که باعث باخت شود، بد آوردن
در شادی و تنعم مغرور شدن و از حد درگذشتن، ناسپاسی کردن، شادی مفرط، دهشت و حیرت هنگام هجوم نعمت
یک خط از نوشته ای، خط، صف چیزی از قبیل درختان یا کلمات، رشته، رده