معنی تبطر
تبطر
((تَ بَ طُّ))
سرکشی کردن، سرمستی کردن
تصویر تبطر
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تبطر
تبطر
تبطر
سر کشی، سر مستی سرکشی کردن سرمستی کردن، سرکشی، جمع تبطرات
فرهنگ لغت هوشیار
تبحر
تبحر
چیرگی، زبردستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تبار
تبار
آل، نسب
فرهنگ واژه فارسی سره
سبطر
سبطر
رسا، تیز هوش، چالاک، یازیده دراز، فرو هشته
فرهنگ لغت هوشیار
تخطر
تخطر
دو گام یکی کردن گام بلند برداشتن، تیز روی
فرهنگ لغت هوشیار
تقطر
تقطر
چکیده شدن، بر پهلو افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تعطر
تعطر
خویش را عطر زدن، خوشبو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تفطر
تفطر
شکافته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تمطر
تمطر
ریزش باران، باران زدگی در باران ماندن
فرهنگ لغت هوشیار