- سبزپری (دخترانه)
- فصل بهار
معنی سبزپری - جستجوی لغت در جدول جو
- سبزپری ((~. پَ))
- بهار
- سبزپری
- بهار، فصل بهار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بهار فصل ربیع
آلتن، آلی
هماهنگی دمسازی، پرده ایست مرکب از مقام عراق و اصفهان، نوعی از ساز هوایی (ساز بادی)
حالت و کیفیت سبکسر
حالت و عمل سربزیر
آسمان، سپهر، فضای بی پایان و نیلگون که بالای سر ما دیده می شودبرای مثال شنیدم که بالای این سبزفرش / خروسی سپید است در زیر عرش (نظامی۶ - ۱۰۳۰)
آنکه جامۀ سبز در بر کرده باشد، برای مثال سبزپوشی چو فصل نیسانی / سرخ رویی چو صبح نورانی (نظامی۴ - ۶۸۵) ، سبزپوشان خطت برگرد لب / همچو حورانند گرد سلسبیل (حافظ - ۱۰۱۹) کنایه از درخت پوشیده از برگ سبز، کنایه از زمین پوشیده از گیاه و سبزه
سبز پوشان بهشت: کنایه از فرشتگان و پارسایان و اهل بهشت
سبز پوشان بهشت: کنایه از فرشتگان و پارسایان و اهل بهشت
سبزقبا، پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ دارای پرهای سبز و سرخ، کاسکینه، کاسانه، سبزک، سبزه قبا، کلاغ سبز
Instrumental
инструментальный
instrumental
інструментальний
instrumentalny
instrumental
strumentale
instrumental
instrumental
instrumentaal
เครื่องดนตรี
instrumental
آليٌّ
यांत्रिक
אינסטרומנטלי
enstrümantal
ya kimsingi
যন্ত্রাংশ
ابزاری