جدول جو
جدول جو

معنی سبزپری - جستجوی لغت در جدول جو

سبزپری
(دخترانه)
فصل بهار
تصویری از سبزپری
تصویر سبزپری
فرهنگ نامهای ایرانی
سبزپری
((~. پَ))
بهار
تصویری از سبزپری
تصویر سبزپری
فرهنگ فارسی معین
سبزپری
بهار، فصل بهار
تصویری از سبزپری
تصویر سبزپری
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبز پری
تصویر سبز پری
بهار فصل ربیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازپری
تصویر نازپری
(دخترانه)
آنکه مانند پری زیباست، نام دختر پادشاه خوارزم و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابزاری
تصویر ابزاری
آلتن، آلی
فرهنگ واژه فارسی سره
هماهنگی دمسازی، پرده ایست مرکب از مقام عراق و اصفهان، نوعی از ساز هوایی (ساز بادی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکسری
تصویر سبکسری
حالت و کیفیت سبکسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربزیری
تصویر سربزیری
حالت و عمل سربزیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزفرش
تصویر سبزفرش
آسمان، سپهر، فضای بی پایان و نیلگون که بالای سر ما دیده می شودبرای مثال شنیدم که بالای این سبزفرش / خروسی سپید است در زیر عرش (نظامی۶ - ۱۰۳۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزپوش
تصویر سبزپوش
آنکه جامۀ سبز در بر کرده باشد، برای مثال سبزپوشی چو فصل نیسانی / سرخ رویی چو صبح نورانی (نظامی۴ - ۶۸۵)، سبزپوشان خطت برگرد لب / همچو حورانند گرد سلسبیل (حافظ - ۱۰۱۹) کنایه از درخت پوشیده از برگ سبز، کنایه از زمین پوشیده از گیاه و سبزه
سبز پوشان بهشت: کنایه از فرشتگان و پارسایان و اهل بهشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سه پری
تصویر سه پری
((~. پَ))
تیری که سه پر مرغ داشته باشد، مجازاً، تیزرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبزگرا
تصویر سبزگرا
سبزقبا، پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ دارای پرهای سبز و سرخ، کاسکینه، کاسانه، سبزک، سبزه قبا، کلاغ سبز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابزاری
تصویر ابزاری
Instrumental
دیکشنری فارسی به انگلیسی
инструментальный
دیکشنری فارسی به روسی
інструментальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
เครื่องดนตรี
دیکشنری فارسی به تایلندی
यांत्रिक
دیکشنری فارسی به هندی
אינסטרומנטלי
دیکشنری فارسی به عبری
যন্ত্রাংশ
دیکشنری فارسی به بنگالی