سبزپای سبزپای کنایه از مدبر. (آنندراج) ، بدبخت. (آنندراج). شوم قدم. (انجمن آرا) : چو سرسبزی خواجه باشد بجای چه اندیشه از دشمن سبزپای. امیرخسرو (از آنندراج). سر خسرو ز سبزی بر سها باد غبار سبزپایان زو جدا باد. میرخسرو (از رشیدی). رجوع به سبزپا شود لغت نامه دهخدا
نازپری نازپری آنکه مانند پری زیباست، نام دختر پادشاه خوارزم و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی فرهنگ نامهای ایرانی
سازگری سازگری هماهنگی دمسازی، پرده ایست مرکب از مقام عراق و اصفهان، نوعی از ساز هوایی (ساز بادی) فرهنگ لغت هوشیار