سبزکار. برنگ سبز. سبزناک: زمرد بود گر چنین سبزگار خزان طلا را کند نوبهار. ملا (از آنندراج). قبای معلم سبزگار دوخت بخیاطو مقراض محتاج نگشت، جوهر آب را به وساطت حرارت بجرم نار رسانید. (سندبادنامه ص 2) ، آنکه دارای عمل خوب است. (اشتینگاس). کسی که کردار و اعمالش نیک باشد. (ناظم الاطباء)
سبزکار. برنگ سبز. سبزناک: زمرد بود گر چنین سبزگار خزان طلا را کند نوبهار. ملا (از آنندراج). قبای معلم سبزگار دوخت بخیاطو مقراض محتاج نگشت، جوهر آب را به وساطت حرارت بجرم نار رسانید. (سندبادنامه ص 2) ، آنکه دارای عمل خوب است. (اشتینگاس). کسی که کردار و اعمالش نیک باشد. (ناظم الاطباء)
صاحب آنندراج این کلمه را بعنوان لغت مستقلی آورده و نوشته است: بفتح کاف فارسی، و سپس بی آنکه توضیحی در معنی آن بدهد این بیت فرخی را نقل کرده است: درخت سبزگر گویی زدیبا طیلسانستی جهان گویی همه پروشّی و پرپرنیانستی. اما گذشته از این که ’گر’ به احتمال نزدیک به یقین ادات شرط است و بویژه در آثار فرخی شاعر فارسی زبان شیوا ترکیبات مخالف قیاسی چون ’سبزگر’ ممکن نیست دیده شود بیت مزبور در دیوان فرخی چ عبدالرسولی بر نسخه بدل چنین است: درخت سیب را گویی..
صاحب آنندراج این کلمه را بعنوان لغت مستقلی آورده و نوشته است: بفتح کاف فارسی، و سپس بی آنکه توضیحی در معنی آن بدهد این بیت فرخی را نقل کرده است: درخت سبزگر گویی زدیبا طیلسانستی جهان گویی همه پروشّی و پرپرنیانستی. اما گذشته از این که ’گر’ به احتمال نزدیک به یقین ادات شرط است و بویژه در آثار فرخی شاعر فارسی زبان شیوا ترکیبات مخالف قیاسی چون ’سبزگر’ ممکن نیست دیده شود بیت مزبور در دیوان فرخی چ عبدالرسولی بر نسخه بدل چنین است: درخت سیب را گویی..