جدول جو
جدول جو

معنی سببی - جستجوی لغت در جدول جو

سببی
(سَ بَ بی)
منسوب به سبب. آنچه به اسباب پدید آید.
- قرابت سببی، مقابل قرابت نسبی. قرابتی که از ولاء حاصل شود. رجوع به قرابت شود
لغت نامه دهخدا
سببی
خویشاوندی، وابستگی
متضاد: نسبی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزی
تصویر سبزی
گیاهی که خام یا پختۀ آن خورده شود مانند تره، جعفری، گشنیز، اسفناج، نعناع، ترخون، ریحان، سبزی خوردن، سبزی خوردنی، گیاه و سبزه، برای مثال برین گونه تا هفت سال از جهان / ندیدند سبزی کهان و مهان (فردوسی - ۷/۱۷)، به سبزی کجا تازه گردد دلم / که سبزی بخواهد دمید از گلم (سعدی۱ - ۱۸۴)، حالت و چگونگی هر چیز سبز، سبز بودن، رنگ سبز داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبعی
تصویر سبعی
حیوانی، مربوط به حیوان مانند حیوان، حیوان بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبکی
تصویر سبکی
مقابل سنگینی و گرانی، سبک بودن، کم وزنی، کنایه از چستی وچالاکی، کنایه از جلفی، کنایه از خواری و کوچکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبعی
تصویر سبعی
شیعه اسماعیلیه، از فرقه های شیعه که اسماعیل فرزند امام جعفر صادق را آخرین و هفتمین امام می دانند
اسماعیلیه، شیعه سبعیّه، شیعه باطنیّه، شیعه هفت امامی، سبعیّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبطی
تصویر سبطی
امت موسی، یهودی
فرهنگ فارسی عمید
سبز بودن خضرت، طراوت شادابی (گیاهان و غیره)، گیاهی که خام یا پخته آن را خورند مانند نعناع ترخون ریحان و جز آنها جمع سبزیها سبزیجات (غلط)، صراحی شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبیب
تصویر سبیب
همدشنام مرد، یک دسته موی، موی دم، سوی، کرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبوی
تصویر سبوی
آوندی سفالین و دسته دار که در آن شراب و جز آن ریزند کوزه سفالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکی
تصویر سبکی
کم وزنی، ضد سنگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبعی
تصویر سبعی
درند گی
فرهنگ لغت هوشیار
سواری که مایحتاج خود را بفتراک بسته و مسلح و مکمل یراق میراند سبای سوار زبده سوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربی
تصویر سربی
منسوب به سزب، ساخته شده از سرب، برنگ سرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سغبی
تصویر سغبی
مونث سغبان گرسنه زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلبی
تصویر سلبی
منسوب به سلب نفیی منفی: صفات سلبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلبی
تصویر سلبی
((سَ لْ))
منسوب به سلب، نفیی، منفی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبای
تصویر سبای
((سُ))
سواری که مایحتاج خود را به فتراک بسته و مسلح و مکمل یراق می راند
سبای سوار: زبده سوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبزی
تصویر سبزی
صراحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبکی
تصویر سبکی
بی خردی، بی وقاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبزی
تصویر سبزی
((سَ))
سبز بودن، طراوات، شادابی، گیاهی که خام یا پخته آن را می خورند، مانند، نعناع، ترخون، ریحان و جزو آن ها، خوردن هر یک از سبزی هایی که به صورت خام خورده می شود
سبزی پاک کن: کنایه از متملق، چاپلوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبکی
تصویر سبکی
Levity, Lightness, Stylistic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سبزی
تصویر سبزی
Vegetable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سبکی
تصویر سبکی
стилістичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سبزی
تصویر سبزی
warzywny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سبکی
تصویر سبکی
stylistyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سبکی
تصویر سبکی
легковажність , легкість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سبزی
تصویر سبزی
овочевий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سبکی
تصویر سبکی
stilistisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سبکی
تصویر سبکی
Leichtigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سبزی
تصویر سبزی
pflanzlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سبکی
تصویر سبکی
легкомыслие , легкость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سبزی
تصویر سبزی
овощной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سبکی
تصویر سبکی
стилистический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سبکی
تصویر سبکی
lekkomyślność, lekkość
دیکشنری فارسی به لهستانی