جدول جو
جدول جو

معنی سبای

سبای((سُ))
سواری که مایحتاج خود را به فتراک بسته و مسلح و مکمل یراق می راند
سبای سوار: زبده سوار
تصویری از سبای
تصویر سبای
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سبای

سبای

سبای
سواری که مایحتاج خود را بفتراک بسته و مسلح و مکمل یراق میراند سبای سوار زبده سوار
فرهنگ لغت هوشیار

سباک

سباک
از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای جهرم در زمان اردشیر پادشاه ساسانی
سباک
فرهنگ نامهای ایرانی

سبزی

سبزی
سبز بودن خضرت، طراوت شادابی (گیاهان و غیره)، گیاهی که خام یا پخته آن را خورند مانند نعناع ترخون ریحان و جز آنها جمع سبزیها سبزیجات (غلط)، صراحی شراب
فرهنگ لغت هوشیار

سبوی

سبوی
آوندی سفالین و دسته دار که در آن شراب و جز آن ریزند کوزه سفالی
سبوی
فرهنگ لغت هوشیار