جمع واژۀ سبله. (دهار) (مهذب الاسماء) (غیاث) : به نیم گرده بروبی بریش بیست کنشت بصد کلیچه سبال تو شو که روب نرفت. عمارۀ مروزی. لاف تو ما را بر آتش بر نهاد کآن سبال چرب تو بر کنده باد. مولوی. رجوع به سبله شود
جَمعِ واژۀ سبله. (دهار) (مهذب الاسماء) (غیاث) : به نیم گرده بروبی بریش بیست کنشت بصد کلیچه سبال تو شو که روب نرفت. عمارۀ مروزی. لاف تو ما را بر آتش بر نهاد کآن سبال چرب تو بر کنده باد. مولوی. رجوع به سبله شود
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها