معنی سبال سبال (سِ) جمع واژۀ سبله. (دهار) (مهذب الاسماء) (غیاث) : به نیم گرده بروبی بریش بیست کنشت بصد کلیچه سبال تو شو که روب نرفت. عمارۀ مروزی. لاف تو ما را بر آتش بر نهاد کآن سبال چرب تو بر کنده باد. مولوی. رجوع به سبله شود لغت نامه دهخدا