- سباحت
- شنا کردن، شناوری شناگری
معنی سباحت - جستجوی لغت در جدول جو
- سباحت ((حَ))
- شنا کردن
- سباحت
- شنا کردن در آب، شناوری، شنا، رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، اشناب، شناو، آشناب، اشناه، اشنه، شناه، آشناه، شنار، آشنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مباح کردن حلال کردن جایز دانستن مقابل تحریم حرام کردن، جواز روایی، عبارتست از نداشتن اعتقاد بوجود تکلیف و روا داشتن ارتکاب محرمات
فروغ و شکوه خداوند جمع سبحه، انوار الهی جلال و عظمت خدای تعالی
پیش گرفتن
آشنا کردن
نرم خوی بودن
جوانمردی، مروت
گردش کردن در شهر ها و کشور های مختلف، جهانگردی
خوبروئی و سفیدی رنگ انسان، زیبائی
سبحه، انوار پروردگار و جلالت او
نرم خو شدن، آسانی و نرمی، نرم خویی
زشتی در قول، فعل یا صورت، رسوایی، فضاحت
جوانمرد شدن، اهل جود و بخشش شدن، جوانمردی
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، صفد، برمغاز، بغیاز، داد و دهش، عطیّه، عتق، دهشت، داشاد، داشن، جدوا، داشات، جود، بذل، اعطا، احسان، فغیاز، منحت
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، صفد، برمغاز، بغیاز، داد و دهش، عطیّه، عتق، دهشت، داشاد، داشن، جدوا، داشات، جود، بذل، اعطا، احسان، فغیاز، منحت
گردش کردن در شهرها و کشورهای مختلف، جهانگردی، تماشا کردن
خوب رو شدن، صاحب جمال شدن، خوب رویی، زیبایی، خوشگلی، جمال
زشت شدن، زشتی بدشکلی بدترکیبی، بدکاری بدی فاسد، فضیحت: رسوایی
((سُ بُ))
فرهنگ فارسی معین
جمع سبحه، انوار الهی، جلال و عظمت خدای تعالی، سبحان، پاکیزه کردن، به پاکی یاد کردن خداوند، الله، خداوند پاک و منزه از عیب و نقص است. کلمه ای است از برای شگفتی و تعجب
پیشگاه، آستانه
گشادگی میان سرایها، فراخنای سرای، صحن خانه، حیاط، عرصه، میدان، محوطه
شناور، شناگر
خواب خواب سبک خواب آسوده، خوابزدگی دراز خوابی خواب آلود گی از بیماری ها، آغاز خواب
بسیار شنا کننده، شناگر
خواب یا اول خواب، خواب سبک، دهر، روزگار، مرد زیرک، در پزشکی بیماری خواب زدگی که تا آستانۀ از دست رفتن هشیاری می رسد
ناحیه، فضای خانه، حیاط، زمینی که سقف نداشته باشد، میدان