جدول جو
جدول جو

معنی ساکنین - جستجوی لغت در جدول جو

ساکنین
(کِ)
جمع واژۀ ساکن در حالت نصبی و جری، باشندگان. متوطنان. مقیمان. رجوع به ساکن شود
لغت نامه دهخدا
ساکنین
مقیمان، باشندگان
تصویری از ساکنین
تصویر ساکنین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمکنان
تصویر سمکنان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در نبرد کیخسرو با افراسیاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سبکتین
تصویر سبکتین
(پسرانه)
نام مؤسس سلسله غزنویان و پدر سلطان محمد غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی
سانگیر، نظم و ترتیب، خوی طبیعی و ذاتی،
شایسته و آراسته، هر چیز مزین و آراسته و پیراسته، (ناظم الاطباء)، رجوع به سانگیر شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
آرامش. سکونت:
تا بود در تو ساکنی بر جای
زلف کش، گازگیر و بوسه ربای.
نظامی (هفت پیکر)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
ملا ساکنی، از شاعران قرن نهم و معاصران امیرعلیشیر است که ذکر او را فخری امیری مترجم مجالس النفائس در ترجمه ای که از آن کتاب بنام لطائفنامه کرده چنین آورده است: ملا ساکنی از سمرقند است و طالب علمی کرده، از اوست این مطلع:
با ما به لطف نرگس مست تو باز نیست
ارباب ناز را سر اهل نیاز نیست.
(از ترجمه مجالس النفائس ص 147)
لغت نامه دهخدا
در تازی نیامده دیگران جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساتگین
تصویر ساتگین
محبوب و مطلوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساتکین
تصویر ساتکین
ترکی مهجام ساغر، دلستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایلین
تصویر سایلین
جمع سایل پرسش کنندگان سوال کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایسین
تصویر سایسین
جمع سایس در حالت رفعی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائلین
تصویر سائلین
جمع سایل پرسش کنندگان سوال کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائسین
تصویر سائسین
جمع سایس در حالت رفعی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ساحر، جادوگران افسونگران جمع ساحر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) جادوگران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکاکین
تصویر سکاکین
جمع سکین، کارد ها دشنه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماکین
تصویر سماکین
جمع سماک ماهی فروشان
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی شده واپسین یکشنبه یکشنبه پیش از جشن برخاست عیسی سریانی تازی گشته جشنی است مر ترسایان را هفته ای پیش از (فصح) عیدی است ترسایانرا که در روز یکشنبه قبل از عید فصح گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ساجد، فروتنان نگونیگران جمع ساجد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارقین
تصویر سارقین
جمع سارق در حالت نصبی و جری دزدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعدین
تصویر ساعدین
دو ارش، دو بازو، دو بازو بند دو ساعد دو بازو، دو بازو بند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سابق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، پیشینیان گذشتگان، در گذشتگان مردگان، (رجال) کسانی که با امیرالمومنین ع رجوع کردند و ایشان ابوالهیئم ابن تیهان جابربن عبدالله و جمعی دیگر بودند
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی ماهی دریائی است از نوع (آلوز) شبیه به شاه ماهی ولی کوچکتر از آن بطول نزدیک به 52 صدم گز، موسم صید آن از خرداد تا آبان است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سافل، فرود ترین، گمراهان جمع سافل در حالت نصبی و جری یا اسفل سافله هفتمین طبقه دوزخ که در زیر طبقات است، گمراهی کافر ضلالت
فرهنگ لغت هوشیار
گرد سفید شیرینی که آن را از قطران ذغال سنگ میگیرند و در آب بزحمت حل میشود ولی در الکل حل میشود و در طب بکار میرود، جوهر قند و شکر
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی مسنای از ابزارهای خنیا یکی از سازهای بادی (ذوات النفخ) که آنرا از مس سازند و تیغه فلزی نازکی دارد که تولید صدا میکند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع راکب، شتر سواران سواران جمع راکب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سواران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راکعین
تصویر راکعین
جمع راکع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکنی
تصویر ساکنی
آرامش سکون، سکونت استقرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانکین
تصویر سانکین
نظم و ترتیب، شایسته و آراسته
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صائن، خویشتنداران پرهیزگاران، جمع صاین. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکنی
تصویر ساکنی
آرامش، منزل کردن، استقرار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سایرین
تصویر سایرین
دیگران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساکنان
تصویر ساکنان
باشندگان
فرهنگ واژه فارسی سره