خارشتر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت اشترگیا، کستیمه، کسیمه، شترخار، شترگیا، اشترخار، خاراشتر
خارِشُتُر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت اُشتُرگیا، کَستیمه، کَسیمه، شُتُرخار، شُتُرگیا، اُشتُرخار، خاراُشتُر
چیز گرانمایه، پنبۀ محلوج، جامۀ پنبه آگنده را گویند که در روز جنگ پوشند، (برهان) (آنندراج)، پنبه آگنده که هنگام جنگ سلاح سازندش، (شرفنامۀ منیری)، سبدی باشد که زنان پنبه را که بجهت رشتن مهیا و آماده کرده باشند در آنجانهند، (برهان) (آنندراج)، آنچه در او پنبه نهند، (شرفنامۀ منیری)، رجوع به ساوین و ساوس و ساون شود
چیز گرانمایه، پنبۀ محلوج، جامۀ پنبه آگنده را گویند که در روز جنگ پوشند، (برهان) (آنندراج)، پنبه آگنده که هنگام جنگ سلاح سازندش، (شرفنامۀ منیری)، سبدی باشد که زنان پنبه را که بجهت رشتن مهیا و آماده کرده باشند در آنجانهند، (برهان) (آنندراج)، آنچه در او پنبه نهند، (شرفنامۀ منیری)، رجوع به ساوین و ساوس و ساون شود
سبدی که در آن پنبه گذارند از برای ریسیدن، (شرفنامۀ منیری) (آنندراج)، سبدی باشد که پنبه مهیا کرده بجهت رشتن در آن گذارند، (برهان)، سبد سرتنگ که بهندی پهاری گویند، (غیاث) : قفه، ساوین پنبه و آن کدوی خشک میان تهی کرده است که پنبه در آن نهند ریشتن را، (صراح اللغه)، رجوع به ساویس و ساوس و ساون شود
سبدی که در آن پنبه گذارند از برای ریسیدن، (شرفنامۀ منیری) (آنندراج)، سبدی باشد که پنبه مهیا کرده بجهت رشتن در آن گذارند، (برهان)، سبد سرتنگ که بهندی پهاری گویند، (غیاث) : قفه، ساوین پنبه و آن کدوی خشک میان تهی کرده است که پنبه در آن نهند ریشتن را، (صراح اللغه)، رجوع به ساویس و ساوس و ساون شود
هزو و ساویه دو دیه است و چند دیه دیگر که در آن حدود است ساحلیات اند و از توابع دولت خانه قیس است و بغایت گرمسیر است. (نزهه القلوب چ لیدن ص 120). هزو وساویه و دیگر نواحی اعمالی است از ساحلیات که با جزیره قیس رود و بحکم امیر کیش باشد و با گرمسیر زمین کرمان پیوسته است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 141)
هزو و ساویه دو دیه است و چند دیه دیگر که در آن حدود است ساحلیات اند و از توابع دولت خانه قیس است و بغایت گرمسیر است. (نزهه القلوب چ لیدن ص 120). هزو وساویه و دیگر نواحی اعمالی است از ساحلیات که با جزیره قیس رود و بحکم امیر کیش باشد و با گرمسیر زمین کرمان پیوسته است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 141)
از طوائف مغول و همان قبیلۀ معروف نایمان است و ’ساقیز’ بترکی به معنی عددهشت است و ’نایمان’ بزبان مغولی نیز بهمین معنی است و شاید شعب این قبیله هشت بوده است. (محمد قزوینی در حاشیۀ جهانگشا ج 1 ص 26 به نقل از ادگار بلوشه) : و در آن وقت (آغاز دولت چنگیز اونک خان سرور قبائل کریت و ساقیز بود. (جهانگشا ج 1 ص 26)
از طوائف مغول و همان قبیلۀ معروف نایمان است و ’ساقیز’ بترکی به معنی عددهشت است و ’نایمان’ بزبان مغولی نیز بهمین معنی است و شاید شعب این قبیله هشت بوده است. (محمد قزوینی در حاشیۀ جهانگشا ج 1 ص 26 به نقل از ادگار بلوشه) : و در آن وقت (آغاز دولت چنگیز اونک خان سرور قبائل کریت و ساقیز بود. (جهانگشا ج 1 ص 26)
نمد را گویند مطلقاً خواه نمد تکیه باشد و خواه غیرنمد تکیه، (برهان) (آنندراج)، نمد باشد و آن را سیاکیز نامند، (جهانگیری) (شعوری)، نمد باشد و چون کیز بمعنی نمد آمده شاید که ساکیز نوعی از نمد باشد، (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج)، لبد، رجوع به سیاکیز و کیز شود
نمد را گویند مطلقاً خواه نمد تکیه باشد و خواه غیرنمد تکیه، (برهان) (آنندراج)، نمد باشد و آن را سیاکیز نامند، (جهانگیری) (شعوری)، نمد باشد و چون کیز بمعنی نمد آمده شاید که ساکیز نوعی از نمد باشد، (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج)، لِبد، رجوع به سیاکیز و کیز شود
نام قریه ای است از ولایت دشتستان فارس قریب به خورمج و آن قصبه ای است معمور و نارنگی آن بخوبی مشهور، (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری)، ’نام ناحیۀ کوچکی است مشتمل بر بنیان وتل کرگوئی و کشی و تمام این ناحیۀ کوچک که فرسنگی درازی آن است بساتین مرکبات و نخلستان است و نارنگی خاویز در خوبی مشهور است، و باغستان بوشهر این ناحیه است، در دامنۀ شمالی کوه بیر می افتاده و چندین چشمۀ پرآب گوارا دارد’، (فارسنامۀ ناصری)
نام قریه ای است از ولایت دشتستان فارس قریب به خورمج و آن قصبه ای است معمور و نارنگی آن بخوبی مشهور، (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری)، ’نام ناحیۀ کوچکی است مشتمل بر بنیان وتل کرگوئی و کشی و تمام این ناحیۀ کوچک که فرسنگی درازی آن است بساتین مرکبات و نخلستان است و نارنگی خاویز در خوبی مشهور است، و باغستان بوشهر این ناحیه است، در دامنۀ شمالی کوه بیر می افتاده و چندین چشمۀ پرآب گوارا دارد’، (فارسنامۀ ناصری)
دهی است از دهستان خمین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس، واقع در 120000گزی شمال خاوری بندرعباس و 10000گزی خاور راه مالرو داراب به بندرعباس، جلگه، گرمسیر، دارای 147 تن سکنه، آب آن از چاه، محصول آنجا خرما، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان خمین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس، واقع در 120000گزی شمال خاوری بندرعباس و 10000گزی خاور راه مالرو داراب به بندرعباس، جلگه، گرمسیر، دارای 147 تن سکنه، آب آن از چاه، محصول آنجا خرما، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
درخت اشترخار، (الفاظ الادویه) علف شتر باشد که آنرا شترخار و اشترغاز نیز گویندو بیخ آن را آچار سازند، (برهان) (از شرفنامۀ منیری) (از رشیدی)، درخت اشترخار که آنرا اشترخار نیز گویند و به خارشتر مشهور است، (آنندراج) (انجمن آرا)، و رجوع به اشترخار و اشترغار در همین لغت نامه شود
درخت اشترخار، (الفاظ الادویه) علف شتر باشد که آنرا شترخار و اشترغاز نیز گویندو بیخ آن را آچار سازند، (برهان) (از شرفنامۀ منیری) (از رشیدی)، درخت اشترخار که آنرا اشترخار نیز گویند و به خارشتر مشهور است، (آنندراج) (انجمن آرا)، و رجوع به اشترخار و اشترغار در همین لغت نامه شود
قطعه موسیقی خاصی که دارای مایه ضربی است و برای توصیف داستان یا موضوعی خاص یا به جهت به کار بردن تمها و آهنگ های محلی استعمال میشود با آهنگ سویت می توان رقصید
قطعه موسیقی خاصی که دارای مایه ضربی است و برای توصیف داستان یا موضوعی خاص یا به جهت به کار بردن تمها و آهنگ های محلی استعمال میشود با آهنگ سویت می توان رقصید