جدول جو
جدول جو

معنی ساوی - جستجوی لغت در جدول جو

ساوی
از مردم ساوه
تصویری از ساوی
تصویر ساوی
فرهنگ فارسی عمید
ساوی
منسوب است بساوه که شهری است بین ری و همدان، (الانساب سمعانی) : و گفته اند ساوی باشد که شیعی نباشد و آبی الا خود شیعی نباشد، (کتاب النقض ص 219)،
گنج فضایل افضل ساوی شناس و بس
کز علم مطلق آیت دوران شناسمش،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
ساوی
ابوالفرج ساوی از کتاب مشهور صاحب بن عباد است که بحسن خط معروف و از بلاغت حظی وافر داشت، صاحب گوید: خط ابی الفرج یبهر الطرف و یفوت الوصف و یجمع صحه الاقسام و یزید فی نخوه الاقلام، او را اشعاری است و مشهورترین آن مرثیه ای است درباره فخرالدوله که به این مطلع آغاز میشود:
هی الدنیا تقول بمل ء فیها
حذار حذار من بطشی و فتکی،
و ایضاً او راست در وصف برغوث:
و اصهب فی قد شونیزه
اقفز من فهد علی خشف
یسهر فی تخمیشه دائباً
و عبثه یعمل فی حتفی
(یتیمهالدهر ثعالبی ج 3 صص 211 - 212)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساتی
تصویر ساتی
(دخترانه)
در مصر باستان، نام فرشته نگهبان ارواح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوین
تصویر ساوین
(دخترانه)
سبدی که در آن پنبه می گذارند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساویس
تصویر ساویس
(دخترانه)
گرانمایه و با ارزش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساویز
تصویر ساویز
(دخترانه)
خوش خلق، نیکخو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساقی
تصویر ساقی
(دخترانه)
آنکه شراب در پیاله می ریزد و به دیگری می دهد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامی
تصویر سامی
(پسرانه)
بالا مقام، عالی، بلندمرتبه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوا
تصویر ساوا
(دخترانه و پسرانه)
طلا و نقره سوهان کشیده شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوه
تصویر ساوه
(پسرانه)
نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام دلاور تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساویس
تصویر ساویس
پنبۀ زده شده که لای جامه بگذارند، جامه ای که لای آن پنبه دوخته باشند، هر چیز نفیس و گران مایه
فرهنگ فارسی عمید
سبدی که پنبه های زده شده را که برای ریسیدن آماده می کنند در آن بگذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساویز
تصویر ساویز
خوش خلق، نیک خو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تساوی
تصویر تساوی
با هم برابر شدن، همانند شدن، برابری
فرهنگ فارسی عمید
(اِ صِ)
همدیگر مانند شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تماثل. (متن اللغه) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، مستوی و برابر گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برابر شدن دو چیز. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع بمساوات شود.
- تساوی الطرفین، برابر شدن دو طرف. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شخص خوش خلق، نیک خو، (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) :
دلربا شوخ باید و خونریز
نزد عاشق نه مشفق و ساویز،
علی فرقدی
لغت نامه دهخدا
چیز گرانمایه، پنبۀ محلوج، جامۀ پنبه آگنده را گویند که در روز جنگ پوشند، (برهان) (آنندراج)، پنبه آگنده که هنگام جنگ سلاح سازندش، (شرفنامۀ منیری)،
سبدی باشد که زنان پنبه را که بجهت رشتن مهیا و آماده کرده باشند در آنجانهند، (برهان) (آنندراج)، آنچه در او پنبه نهند، (شرفنامۀ منیری)، رجوع به ساوین و ساوس و ساون شود
لغت نامه دهخدا
سبدی که در آن پنبه گذارند از برای ریسیدن، (شرفنامۀ منیری) (آنندراج)، سبدی باشد که پنبه مهیا کرده بجهت رشتن در آن گذارند، (برهان)، سبد سرتنگ که بهندی پهاری گویند، (غیاث) : قفه، ساوین پنبه و آن کدوی خشک میان تهی کرده است که پنبه در آن نهند ریشتن را، (صراح اللغه)، رجوع به ساویس و ساوس و ساون شود
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین ایالت آلپ علیا از بخش گاپ، دارای 980 تن سکنه است و 290 گز از سطح دریا ارتفاع دارد، محل بافتن پارچه های کتانی است
جایگاهی است، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
هزو و ساویه دو دیه است و چند دیه دیگر که در آن حدود است ساحلیات اند و از توابع دولت خانه قیس است و بغایت گرمسیر است. (نزهه القلوب چ لیدن ص 120). هزو وساویه و دیگر نواحی اعمالی است از ساحلیات که با جزیره قیس رود و بحکم امیر کیش باشد و با گرمسیر زمین کرمان پیوسته است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 141)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساویس
تصویر ساویس
چیز گرانمایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساویز
تصویر ساویز
نیکو خلق، خوش اخلاق
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه موسیقی خاصی که دارای مایه ضربی است و برای توصیف داستان یا موضوعی خاص یا به جهت به کار بردن تمها و آهنگ های محلی استعمال میشود با آهنگ سویت می توان رقصید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تساوی
تصویر تساوی
برابر گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساویس
تصویر ساویس
((وِ))
پنبه زده شده که لای جامه بگذارند، هر چیز گرانبها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساویز
تصویر ساویز
نیکخوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تساوی
تصویر تساوی
((تَ))
برابر شدن با هم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تساوی
تصویر تساوی
همچندی، برابری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حاوی
تصویر حاوی
در بر گیرنده، دربرگیرنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از داوی
تصویر داوی
ادعا
فرهنگ واژه فارسی سره
برابری، تعادل، مساوات، مساوقت، هم سنگی
متضاد: نابرابری، هموزنی، برابر بودن، برابر شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوش خلق، نیک خو، خلیق
متضاد: بدخلق، بدخو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ارزشمند، گران مایه، نفیس، پنبه زده شده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صابون
فرهنگ گویش مازندرانی