- ساهی
- فراموشکار، غافل
معنی ساهی - جستجوی لغت در جدول جو
- ساهی
- کسی که دلش جای دیگر باشد، سهو کننده، غافل، فراموش کار
- ساهی
- غافل، فراموشکار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
حامی، پناه، منطقه تاریک پشت هر جسم، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، تصویری از کسی یا چیزیکه هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود،
عازم
خانه تهی
بعضا
طریق، مسافر، کاروانی، سفری
درخشان و پرفروغ
نوعی میمون کوچک با دمی بزرگ و پیکری پشم آلود و ریشی پهن و آن مخصوص آمریکاست و بمعنی نوشابه الکلی ژاپنی
آب دهنده، آنکه سیراب کند
اثر کننده و در رونده به همه اجزای چیزی، سرایت کننده
کوشنده، کوشا، جدی، کاری
گدا و گدائی کننده
در جزو اخیر بعض کلمات مرکب آید بمعنی سازندگی بنا کردن عمل آوردن و آن عمل و شغل سازنده آنرا رساند: آباژور سازی آبجو سازی بخاری سازی چرمسازی: صابون سازی کاشی سازی مجسمه سازی یراق سازی، گاه محل و مکان و دکان و کارخانه ای را که در آن چیزی سازند رساند
سفید سپید بیاض
آرمیده، آرام نان مخصوصی که روی ساج پزند
سیاهی بدن انسان یا هر جسم دیگر که در برابر آفتاب یا روشنائی چراغ بر روی زمین منعکس گردد
ترشرو اخمو، شکیبا مرد، شکیبا: اسپ
دردچشم خارش چشم
تشنه کام، مردنی، برگشته روی
بیدار مانده
باد تند تند باد
آبکش آبیار
بلند، عالی پسر نوح و پدر اقوام سامی
منسوب به سپاه فردی از سپاه لشکری
گولپیر پیر گول پیر کودن (خرف)
ویران
زندانی، محبوس در چاه
زیرک، باهوش