جدول جو
جدول جو

معنی ساهی

ساهی
کسی که دلش جای دیگر باشد، سهو کننده، غافل، فراموش کار
تصویری از ساهی
تصویر ساهی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ساهی

ساهی

ساهی
غافل و فراموشکار، (آنندراج) (مهذب الاسماء) (غیاث)، فراموشکار، ج، ساهون، (مهذب الاسماء) : و گفت ای که گفتی توانگران مشتغل اند و ساهی و مست ملاهی، (گلستان)،
ای پسر گر ملازم شاهی
نتوان بود غافل و ساهی،
اوحدی
لغت نامه دهخدا

ساهی

ساهی
نام قومی از قبیلۀ لر، اگرچه زبان لری دارند، لکن لر اصلی نیستند، (تاریخ گزیده ص 547)
لغت نامه دهخدا

سایه

سایه
حامی، پناه، منطقه تاریک پشت هر جسم، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، تصویری از کسی یا چیزیکه هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود،
سایه
فرهنگ نامهای ایرانی