صیدی که از جانب دست چپ بطرف دست راست تیرانداز درآید و این طور صید را مبارک دانند و بارح را که ضد این است شوم گویند. (منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج) : العرب تتیمن بالسانح و تتشأم بالبارح و منه مثل: من لی بالسانح بعد البارح، ای بالمبارک بعد الشوم. (منتهی الارب) : و در انتظار سانح و بارح و نازح وسارح ماند. (سندبادنامه ص 259) ، چیزی که ظاهر شود کسی را. (غیاث) ، هر چیز که ظاهر شود کسی را از خیر و شر. ج، سوانح. (از آنندراج) : هیچ واقعه نباشد از خیر و شر که سانح گردد. (تاریخ بیهق ص 8). راه انقباض و بیگانگی مسدودباید داشت و هر آنچه سانح شود و حاجت افتد از انواع مقدورات التماس کردن. (ترجمه تاریخ یمینی ص 61)
صیدی که از جانب دست چپ بطرف دست راست تیرانداز درآید و این طور صید را مبارک دانند و بارح را که ضد این است شوم گویند. (منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج) : العرب تتیمن بالسانح و تتشأم بالبارح و منه مثل: من لی بالسانح بعد البارح، ای بالمبارک بعد الشوم. (منتهی الارب) : و در انتظار سانح و بارح و نازح وسارح ماند. (سندبادنامه ص 259) ، چیزی که ظاهر شود کسی را. (غیاث) ، هر چیز که ظاهر شود کسی را از خیر و شر. ج، سوانح. (از آنندراج) : هیچ واقعه نباشد از خیر و شر که سانح گردد. (تاریخ بیهق ص 8). راه انقباض و بیگانگی مسدودباید داشت و هر آنچه سانح شود و حاجت افتد از انواع مقدورات التماس کردن. (ترجمه تاریخ یمینی ص 61)
ستور چرنده. سارح. ماشیه. رجوع به سارح شود. گویند: ما له سارحه و لارائحه. یعنی نیست او را چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). نیست او را ستور که بامداد برود و شبانگاه درآید. (مهذب الاسماء)
ستور چرنده. سارح. ماشیه. رجوع به سارح شود. گویند: ما له سارحه و لارائحه. یعنی نیست او را چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). نیست او را ستور که بامداد برود و شبانگاه درآید. (مهذب الاسماء)
نخجیر چپ آی نخجیری که از چپ آید، رخداد امری که برای انسان روی دهد (اعم از خیر و شر) واقعه جمع سوانح، انسان یا جانوری که از سمت راست شخص بر آید مقابل بارح. توضیح: عرب سانح را به فال نیک و بارح را به فال بد میگرفت، حالهایی که پس از سلوک اهل وصول را حاصل شود
نخجیر چپ آی نخجیری که از چپ آید، رخداد امری که برای انسان روی دهد (اعم از خیر و شر) واقعه جمع سوانح، انسان یا جانوری که از سمت راست شخص بر آید مقابل بارح. توضیح: عرب سانح را به فال نیک و بارح را به فال بد میگرفت، حالهایی که پس از سلوک اهل وصول را حاصل شود