معنی سانحه
سانحه
سانح، حادثه، واقعه، پیشامد
تصویر سانحه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سانحه
سانحه
سانحه
حادثه، واقعه
فرهنگ لغت هوشیار
سانحه
سانحه
مؤنث سانح. رجوع به سانح شود، هر چیز ناپسند و موحش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سانحه
سانحه
اتفاق، پیشامد، تصادف، حادثه، رزیه، عارضه، فاجعه، واقعه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سادحه
سادحه
مونث سادح توانگر، ابر سنگین ابر تار
فرهنگ لغت هوشیار
سابحه
سابحه
مونث سابح شناور شنا کننده، کشتی، ستاره جمع سابحات سوابح
فرهنگ لغت هوشیار
سایحه
سایحه
مونث سایح زنی که جهانگردی کند
فرهنگ لغت هوشیار
سانیه
سانیه
مونث سانی دول کلان، شتر آبکش، چرخ چاه دولاب
فرهنگ لغت هوشیار
سانقه
سانقه
پرسیاوشان از گیاهان دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
سائحه
سائحه
مونث سایح زنی که جهانگردی کند
فرهنگ لغت هوشیار