جدول جو
جدول جو

معنی سامیا - جستجوی لغت در جدول جو

سامیا
(پسرانه)
نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در زمان هخامنشیان
تصویری از سامیا
تصویر سامیا
فرهنگ نامهای ایرانی
سامیا
نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در دورۀ هخامنشی، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سامیان
تصویر سامیان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی اردبیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامیار
تصویر سامیار
(پسرانه)
کمک کننده به آتش محافظ آتش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سانیا
تصویر سانیا
(دخترانه)
در گویش مازندران سایه روشن جنگل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامیه
تصویر سامیه
(دخترانه)
مؤنث سامی، زن بلند قد، کسی که عازم شکار است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامین
تصویر سامین
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی همدان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامیرا
تصویر سامیرا
(دخترانه)
سمیرا، زن بزرگوار، نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است، وسیله ای که با آن حجامت می کنند، نام محلی در نزدیکی مکه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سومیا
تصویر سومیا
(دخترانه)
محبوب، دوست داشتنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساتیا
تصویر ساتیا
(دخترانه)
از نامهای باستانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایا
تصویر سایا
(دخترانه)
نعمت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامی
تصویر سامی
(پسرانه)
بالا مقام، عالی، بلندمرتبه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامیز
تصویر سامیز
سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فسان، فسن، سان، سان ساو، سنگ ساو، مسنّ
فرهنگ فارسی عمید
در قدیم صاحبان این علم برای حروف طبایعی مرموز قائل شده و مدعی بودند که به وسیلۀ حروف و اسما می توان در عالم طبیعت تصرف کردن یا آنکه در قوۀ تخیل و تصور دیگران نفوذ کرد و چیزهایی را که وجود ندارد در نظر آنان مجسم ساخت، علم حروف، علم اسرار حروف، علم طلسم و جادو، علم مجسم ساختن چیزهای موهوم در نظر دیگران، چشم بندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایا
تصویر سایا
ساینده، آنکه چیزی را بساید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سامیه
تصویر سامیه
مونث سامی، عالی، بلند، بلندپایه، بلند مرتبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سامبا
تصویر سامبا
نوعی رقص محلی برزیلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سامی
تصویر سامی
یکی از شاخه های بزرگ نژاد سفید، شامل عرب، آشوری، اکدی (بابلی قدیم)، عبری، سریانی، آرامی و کنعانی قدیم، شاخه ای از خانوادۀ زبان های حامی - سامی
عالی، بلند، بلندپایه، بلند مرتبه
فرهنگ فارسی عمید
(مَرْ را)
سامراء. سامره. سرمن رأی. نام شهری است بناکردۀ معتصم کذا فی القنیه. (آنندراج) : خلافته علی الشرط ببغداد و سامرا فی صفر. (طبری از تاریخ سیستان ص 235). و از سامرا خلعت برای وی آمد. (ذیل تاریخ سیستان ص 238). رجوع به سامره شود
لغت نامه دهخدا
نام شهری است از تسالی، این شهر نام خود را به جنگ ’لامیاک’ که میان یونان و مقدونیه پس از مرگ اسکندر (323) درگرفت داده است، امروز لامیا شهری است نزدیک خلیج لامیا دارای 14700 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
دیوی از تابعان اهرمن چنانکه ساستا، (شعوری) (استینگاس) (آنندراج از فرهنگ فرنگ) (ناظم الاطباء) :
در بدی و کدی توئی منحوس
ساستاسا و ساسیا آسا،
فرالاوی،
این بیت در لغت فرس و منابع معتبر نیامده و مأخذ شعوری که خود مأخذ دیگران قرار گرفته معلوم نیست
لغت نامه دهخدا
بمعنی فسان، و آن سنگی باشد که بدان کارد و شمشیر و امثال آن تیز کنند، (برهان) (آنندراج)، سنگ کارد و تیغ، (رشیدی)، قس، سامان، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
دهی است به همدان، (منتهی الارب) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
کیسه و همیان زر. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم). همیان. (مؤید الفضلاء) (شرفنامۀ منیری) :
تمنای وصال خوبرویان
خیال خواب بر امیا فراغان.
؟ (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 98 ب)
لغت نامه دهخدا
علم سیمیا، علم طلسم که از آن انتقال روح در بدن دیگری کنند و به هر شکل که خواهند درآید و چیزهای موهوم در نظر آرند که در حقیقت وجود آنها نباشد، (غیاث اللغات) (آنندراج)، عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آنچه مخالف عادت بود مانع آنچه موافق آن باشد و قسمی در علوم سامیه است، (از نفایس الفنون)، علمی است که بدان تسخیر جن میشود، (بحر الجواهر)، یکی از علوم خفیه و از علوم محتجبه قدما است، و آن عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آنچه مخالف عادت بود یا منع آنچه موافق عادت، (فرهنگ فارسی معین)، ’علم’ خواص و اسرار حروف، مدعیان وقوف بر این ’علم’ برای حروف طبایع (آتشی، آبی و خاکی) مرموز قائل بودند و چون اسماء مرکب از حروف است، همین طبایع و اسرار را در اسماء ساری میدانستند و مدعی بودند که بوسیلۀ حروف و اسماء میتوان در عالم طبیعت تصرف کرد، از صاحب نظران در سیمیا یا علم حروف و اسماءابن العربی و بونی را میتوان نام برد که نتیجه و ثمرۀ سیمیا را تصرف کردن نفوس ربانی در عالم طبیعت میدانستند به یاری اسماءالحسنی و کلمات الهی که از حروف ناشی میشود، (از دائره المعارف فارسی) :
جادویی کردت کسی یا سیمیاست
یا خلاف طبع تو از بخت ماست،
مولوی،
کیمیاسازیست چبود کیمیا
معجزه بخش است چبود سیمیا،
مولوی،
، بلاغت، فصاحت، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پوست که بچه در آن بود، (مهذب الاسماء)، مشیمه که با بچه بیرون آید از زهدان، (منتهی الارب)، آن پوستی است که بچه در اوست و بیرون می آید با بچه، (شرح قاموس) (ترجمه صحاح) (تاج العروس) (صحاح)، پوستکی است تنک که بر بینی بچه باشد وقت زادن و آن باید دور کرده شود، و اگر آن را دور نکنند بچه بمیرد، (منتهی الارب)، پوست تنکی است بر بینی بچه که اگر بر داشته نشود نزد زائیدن مرده است بچه، (شرح قاموس) (تاج العروس)، نتاج، (منتهی الارب) (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (ترجمه صحاح) (ترجمه قاموس) (تاج العروس)، شتران که برای نتاج باشند، (منتهی الارب) (قطر المحیط) (اقرب الموارد)، شتری است از برای زائیدن، (شرح قاموس) (ترجمه قاموس)، در حدیث می آید: تسعه اعشار الرزق فی التجاره والجزء الباقی فی السابیاء، (تاج العروس) (اقرب الموارد)، شتران بسیار، (منتهی الارب)، مال بسیار، (شرح قاموس) (قطر المحیط) (اقرب الموارد)، مال کثیر، و این معنی مجازی است، (تاج العروس)، مال بسیار و مراد از آن نوع مواشی است، (ترجمه قاموس)، گوسپندان بسیارنسل، (منتهی الارب)، گوسفندی است که بسیار شده است بچه های او، (تاج العروس) (شرح قاموس) (قطر المحیط)، رمه های گوسفندانی که نسل فراوان دارند، (ترجمه قاموس)، گوسفندان بسیار، (منتهی الارب)، خاک سوراخ موش دشتی، (منتهی الارب) (شرح قاموس) (قطر المحیط) (ترجمه صحاح)، خاکی که موش دشتی از لانه خارج میکند و بیرون میریزد، (ترجمه قاموس)
لغت نامه دهخدا
سوراخ موش، (آنندراج) (شعوری ج 1 ص 406)
لغت نامه دهخدا
بامیه، نام گیاهی است از طایفۀ پنیرکیان، دارای میوه های خوراکی با لعاب بسیار، (از گیاه شناسی گل گلاب ص 203)، نوع گیاهی است که میوۀ آن بشکل دانه های فلفل فرنگی مخروطی شکل است و آنرا در خورشها بکار دارند
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 15هزارگزی شمال اردبیل و 3 هزارگزی شوسۀ اردبیل به خیاو، هوای آن معتدل و دارای 944 تن سکنه است، آب آنجا از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات، حبوب، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه مالرو و دبستان دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست و آن عبارت است از علم به اموری که انسان متمکن شود بدان از اظهار آن چه مخالف عادت بود یا منع آن چه موافق عادت باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامی
تصویر سامی
بلند، عالی پسر نوح و پدر اقوام سامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمایا
تصویر سمایا
جمع سما، آسمان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامبا
تصویر سامبا
رقص پر شور و پرتحرک برگرفته از رقص محلی برزیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سامی
تصویر سامی
بلندمرتبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیمیا
تصویر سیمیا
علم حروف، علم طلسم و جادو
فرهنگ فارسی معین