جدول جو
جدول جو

معنی سالمیان - جستجوی لغت در جدول جو

سالمیان
(لِ)
مالکیان بچند دسته تقسیم میشوند. سالمیان از فرقت چهارم از مالکیانند. و مالکیان بصره جمله سالمی هستند. رجوع به حلولیان و تاریخ ادبیات دکتر صفا ج 2 ص 145 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سامیان
تصویر سامیان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی اردبیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از والمیدن
تصویر والمیدن
لم دادن، دراز کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از والریان
تصویر والریان
سنبل الطّیب، گیاهی علفی و خودرو با ساقۀ راست، برگ های متقابل دندانه دار و گل های سفید معطر که بلندیش تا یک متر می رسد و ریشۀ آن دارای اسانس، اسید والرینیک، اسیدمالیک و مواد قندی است که در طب به کار می رود، علف گربه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساختیان
تصویر ساختیان
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، اپرنداخ، پرندخ، پرنداخ، گوزگانی، پرانداخ، کوزکانی، لکا، سختیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالیانه
تصویر سالیانه
سالانه، کنایه از جیره یا مزد یا درآمدی که در هر سال به کسی برسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالمیان
تصویر عالمیان
همۀ مردم جهان، جهانیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالیان
تصویر سالیان
سالها، جمع واژۀ سال برای مثال چنان زی کزآن زیستن سالیان / تو را سود و کس را نباشد زیان (نظامی۵ - ۷۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
(مِ رُ)
نیکلا. (1838- 1908م.). رجل سیاسی و فیلسوف اسپانیایی متولد در آلهاما. او در سال 1873م. بمقام ریاست جمهوری رسیده است
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین ایالت لوت بخش گوردون دارای 920 تن سکنه است و 460 متر از سطح دریا ارتفاع دارد، در آنجا کلیسائی از قرن 18 وجود دارد
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسله شهرستان خرم آباد. واقع در 7هزارگزی جنوب باختری الشتر و 3 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به الشتر. هوای آن سرد و دارای 360 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن، غلات، برنج، حبوب، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است ساکنین از طایفۀ حسنوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
در حال پالودن
لغت نامه دهخدا
یکی از چهار طایفه که در فارس و خوزستان ساکن بودند و در زمان مادها از طریق راهزنی میزیستند. شاهان پارس راضی شده بودند به آنان باج دهند. رجوع به تاریخ کرد ص 163 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ اسلامی (بسیاق فارسی). مسلمانان:
مرا اسلامیان چون داد ندهند
شوم برگردم از اسلام ؟ حاشا.
خاقانی.
تحفۀ اسلامیان دعاست که یارب
خسرو اسلام شهریار بماناد.
خاقانی.
فرمانده اسلامیان دارای دوران اخستان
عادلتر بهرامیان پرویز ایران اخستان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(لِ)
نام یکی ازطوائف قزوین بوده است. حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده آرد: اصل ایشان از نسل خالد بن ولید مخزومی است و ایشان دو شعبه اند: اول شیخ نورالدین کیل جد مولانا و شیخ الاسلام سعدالدین قتلغ. خواجه از ایشان بوده و در تصوف درجۀ عالی داشته و شعبه دوم از زنجان آمدند از ایشان صاحب سعید خواجه صدرالدین احمد خالدی که چهار سال در ملک ایران وزارت کرد و به صدر جهان منصوب شد. (از تاریخ گزیده ص 844) و رجوع به از سعدی تا جامی پرفسور ادوارد براون ترجمه علی اصغر حکمت ص 115 شود
نام دو برادر: ’ابوعثمان سعید بن هاشم بن وعله خالدی’ و ’ابوبکر محمد بن هاشم بن وعله خالدی’ است. رجوع به خالدی ابوعثمان سعید بن هاشم بن وعله شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان شهر خواست بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 8 هزارگزی شمال باختری ساری و 3/5 هزارگزی باختر شوسۀ ساری فرح آباد ناحیه ای است دشتی دارای آب و هوای معتدل و مرطوب و مالاریائی سکنۀ آن 80 تن و مذهبشان شیعه و زبانشان مازندرانی و فارسی است، آب آنجا از چشمه و محصولات آنجا برنج و غلات و پنبه و صیفی و ذرت میباشد شغل اهالی زراعت و راه آنجا مالرو است بناهای آن قدیمی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)، رابینو این ده را بنام خارمیان در جزء فرح آباد ذیل دهات و نواحی مازندران و استرآباد آورده است، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 120 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
از نسل ساریدبن زبولونند، (سفر اعداد 26:26) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقعدر 24 هزارگزی شمال باختری اسفراین، و 4 هزارگزی باختر راه شوسۀ عمومی بجنورد به اسفراین. دامنه، هوای آن معتدل، آب آن از رودخانه و قنات، و محصول آن غلات، بنشن، پنبه، زیره، تریاک و میوه است، 545 تن سکنه دارد که به زراعت و مالداری مشغولند. دبستان دارد. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
سالانه، وظیفۀ یکساله، (استینگاس)، مدید، دیرین، طولانی:
بحق صحبت ما سالیانی
بحق دوستی و مهربانی،
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 15هزارگزی شمال اردبیل و 3 هزارگزی شوسۀ اردبیل به خیاو، هوای آن معتدل و دارای 944 تن سکنه است، آب آنجا از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات، حبوب، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه مالرو و دبستان دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دو کلمه سال و ماه بر خلاف قیاس به ’یان’ جمع بسته شوند، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، بمعنی سالهاست که جمع سال باشد، (برهان) (آنندراج)، جمع سالی یعنی چیزی که سال از آن قرار گرفته باشد، (شرفنامۀ منیری)، و آن وقت و زمانه است پس سالیان بمعنی ازمنه و اوقات باشد، (غیاث) :
بگذرد سالیان که برناید
روزی از مطبخش همی خنجیر،
خسروی،
چو چندی برآمد همی سالیان
سر سرو بگذشت از آسمان،
دقیقی،
جهانداربرنا ز گیتی برفت
برو سالیان بر گذشته دو هفت،
فردوسی (شاهنامه، ج 4 ص 1805)،
به آخر ترا رفتن آید بدان
اگر چند ایدر بوی سالیان،
فردوسی،
گذشته بر او سالیان دو هزار
گر ایدونکه برتر نیاید شمار،
فردوسی،
ز مردی آنچه تو کردی همی به اندک سال
بسالیان فراوان نکرد رستم زر،
فرخی (از آنندراج)،
بود سالیان هفتصد هشتصد
که تا اوست محبوس درمنظری،
منوچهری،
سستی کنی و باده خوری سال و سالیان
شکرگزی و نوش مزی شاد و شادخوار،
منوچهری،
هر چیزی که خواهند بر یک اندر کنند هر چند سالیان برآید، (تاریخ سیستان)،
تو سالیانها خفتی و آنکه برتو شمرد
دم شمردن تو یک نفس زدن نغنود،
ناصرخسرو
چه گویی که فرساید این چرخ گردون
چو بیحد و مر بشمرد سالیان را،
ناصرخسرو،
قوت روزم غمی است سال آورد
که نخواهد بسالیان برخاست،
خاقانی،
از دانۀ دل ز کشت شادی
یک خوشه بسالیان نشانیم،
خاقانی،
چنان زی کز آن زیستن سالیان
ترا سود و کس را نباشد زیان،
نظامی،
که به اندک تغیر حال از مخدوم قدیم برگردد و حقوق نعمت سالیانی درنوردد، (گلستان)،
حق سالیانش فرامش مکن،
سعدی (بوستان)،
، سال واحد، (برهان) (شرفنامۀ منیری)، مدت یکسال، یکسال، همه روزه، (برهان)
لغت نامه دهخدا
نام موضعی است در شروان در کنار آب ارس و بعضی گویند نام شهری است از ولایت شروان، (برهان)، بندری است بمیان طرف مشرق و جنوب او متصل به دریای گیلان و دوجانب دیگر برود کرو و صحرای موغان وسعت زمین او طولاً بیست فرسخ و عرضاً ده فرسخ، سمت شمالی آن صحرا قصبۀ سالیان است، که بندر بنام او معروف است و سالیان دو هزارباب خانه دارد و از بناهای ملوک شروان بوده، (آنندراج)، نام بندری است در کنار دریای خزر
دهی است ازدهستان زاوه رود بخش زراب شهرستان سنندج واقع در 25هزارگزی باختر آویهنگ، کوهستانی هوای آن سرد و دارای 200 تن سکنه است، آب آن از چشمه تأمین میشود محصول آن غلات، توتون، لبنیات شغل اهالی زراعت، گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام محلی کنار راه قم به سلطان آباد، میان دو راهه دلیجان و عنایت بیگ، در 177200 گزی طهران قرار گرفته است
لغت نامه دهخدا
(لَ)
جمع واژۀ عالمی، جهانیان. آنچه در جهان است: و جناح انعام و احسان او بر عالمیان گسترده. (کلیله و دمنه). تا عالمیان بدانند که چون با جگرگوشه و قره العین... (سندبادنامه ص 204).
چون علم لشکر دل یافتم
روی خود از عالمیان تافتم.
نظامی.
حق تعالی او را به کرامت آن مخصوص گردانید و عالمیان در کنف عدل و رأفت و پناه احسان و عاطفت او آسوده گشتند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 21). رحمت عالمیان و صفوت آدمیان. (گلستان). شخصم به چشم عالمیان خوب منظر است.
(گلستان)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان وفس عاشقلو بخش رزن شهرستان همدان که در 9 هزارگزی جنوب خاوری قصبه رزن و24 هزارگزی شمال خاور کمیجان اراک واقع شده، کوهستانی و سردسیر است و 431 تن سکنه دارد که بشغل زراعت وگله داری مشغولند و صنایع دستی زنان قالی بافی میباشد. آبش از قنات و چشمه و محصولش غلات و لبنیات است. راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
شیعیان شام در زمان بنی امیه دچار تضییقات هولناک بودند و در زمان عباسیان نیز آسوده نزیستند و بسیاری از آنان در زندانها جان سپردند. دسته ای راه مشرق و جمعی راه مغرب را پیش گرفتند، از جمله ادریس بن عبدالله بن حسن مثنی برادر محمد بن عبدالله بن حسن (کسی که با منصور بیعت کردو سپس بیعت او را شکست) بطرف مصر رفت و از ترس عباسیان در آنجا مخفی ماند و شیعیان مقیم مصر از آن جمله رئیس برید عباسیان او را جای امنی نگه داشته و سپس به مراکش بردند و به کمک او شیعیان مراکش حکومتی بنام ’ادریسیان’ تشکیل شد که از 172 تا 375 هجری قمری دوام یافت. ادریسیان خود را خلیفه نمیخواندند. دولتی که در میان مسلمانان افریقا تشکیل شد و قوتی گرفت دولت فاطمیان بود. اینان خود را از این جهت فاطمی میگفتند که منتسب به حضرت فاطمه دختر پیغمبر بودند. و همچنین آنها را عبیدی میخواندند زیرا مؤسس دولت فاطمی عبیدالله مهدی نام داشت. همان هنگام که دولت شیعی آل بویه در مشرق جهان اسلام تشکیل یافت دولت فاطمی هم در مغرب کشورهای اسلامی به وجود آمد. و در موقع حملۀ آل بویه به بغداد شیعیان مغرب نیز به مصر حمله کردند و گروهی از شیعیان ایرانی به معزالدولۀ دیلمی پیشنهاد کردند که خلافت را از عباسیان بگیرد و به فاطمیان واگذارد. معزالدوله بخاطر مصالح خود این پیشنهاد را نپذیرفت اما باز هم نفوذ خاندان آل بویه شیعیان را روزبروز نیرومندتر ساخت، تا جایی که خلیفۀ عباسی ناچار شد نام پادشاه دیلمی را در خطبه ها یاد کند و جشن ها و سوگواری های مذهبی برای آل علی رواج یافت. فرمانروایان فاطمی ابتدا در افریقیه حکومت داشتند و مرکز آنها شهر مهدیه بود و چنانکه گفته شد اینان خود را از فرزندان حسین و خانوادۀ فاطمه دختر پیغامبر اسلام میشمردند و بااینکه مورخان طرفدار عباسیان این نسبت را نادرست میدانند دلیل قاطعی برای رد این نسبت نداریم. شیعیان مصر در آغاز طرفدار علی بودند اما چون علویان به ایرانیان بیشتر روی آوردند آنها نیز از طرفداری خود کاستند و تنها در هم شکستن قدرت عباسیان را هدف قرار دادند. در سال 254 هجری قمری احمد بن طولون که مردی ترک و سنی بود والی مصر شد و برای خشنودی خلیفه بیش از پیش به آزار و شکنجۀ علویان پرداخت و آنها را صدمه زد. اما با ظهور آل بویه و ضعف عباسیان، شیعیان مصر کم کم جان گرفتند بطوریکه هنگام ورود جوهر صقلی مملوک و سردار فاطمیان به خاک مصر (سال 356 هجری قمری) افکار عمومی مردم تسلیم بود و کشور مصر به آسانی به دست فاطمیان افتاد. جوهر صقلی تمام آثار و شعائر عباسی را از مصر برانداخت، شهر قاهره را بنا کرد و مولای خود معزالدین فاطمی را به مصر آورد. دولت فاطمی چهارده نفر بودند و از 297 تا 567 هجری قمری در مصر و افریقیه فرمان راندند که از میان آنها ده تن مرکز حکومتشان در مصر بود. فاطمیان از نظر تشکیلات فرمانروایی پیرو و نظیر عباسیان بودند ولی در امور دینی با آنان مخالفت شدید میکردند و مطیع فتوای علمای شیعی بودند. یعقوب بن کلس وزیر العزیز بالله فاطمی کتابی راجع به فقه اسماعیلی تألیف کرد. خلفای فاطمی برای انتشار آن کتاب همه نوع جد و جهد نمودند تا آنجا که خود وزیر آن را برای طلاب درس میگفت و بزرگان در مجلس درس او حضور می یافتند. و احکام شرعی از روی مندرجات آن کتاب صادر میشد و مسجد عمروعاص (جامع عتیق) یکی از مراکز تدریس آن بود و برای فراگرفتن آن جایزه و انعام داده میشد. سی وپنج تن از فقها که در مجلس درس وزیر شرکت میکردند از طرف خلیفۀ فاطمی مقرری ماهیانه دریافت میکردند و خلیفه در نزدیک جامع ازهر به آنها خانه داده بود. و هر سال در عید فطر این فقیهان را خلعت پوشانیده سوار بر استر به کاخ خود می آورد تا مردم به آموختن فقه شیعی اسماعیلی تشویق شوند. خلفای دیگر فاطمی از جمله الحاکم برای مطالعه و استنساخ کتب شیعه مؤسساتی دایر کردند. الظاهر که در 411 هجری قمری خلیفه شد فقهای مالکی و شافعی را از مصر بیرون کرد. خلافت فاطمیان نیز مانند عباسیان دارای سه دوره است: ابتدا با کمک عربها و بربرها حکومت کردند، سپس بربرها و آنگاه ترکها در مصر فرمانروا گشتند. بربرها مردمی سخت گیر و خشن هستند که در شمال افریقا اقامت دارند و همین طور که ایرانیان در مشرق با علویان کمک کردند بربرها نیز در مغرب به یاری علویان برخاستند. بربرها مثل اعراب از چند قبیلۀ کوچ نشین تشکیل میشدند و مسلمانان ناچار بودند برای ادارۀ این قبایل سلحشور و خشن رنج فراوانی را بپذیرند. این قوم در ظرف نیم قرن دوازده مرتبه مسلمان شدند و دوباره از اسلام برگشتند و با مسلمانان به جنگ پرداختند و فقط در زمان موسی بن نصیر در اواخر قرن اول هجری در دیانت اسلام ثابت ماندند و همین که مسلمانان غیرعرب برای کینه جویی از امویان برخاستند، بربرها نیز به آنها پیوستند و از سقوط بنی امیه خشنود شدند اما از تأسیس یک دولت اموی در اندلس که همسایۀ آنها بود دلتنگ شدند و ازآنرو برای کینه جویی از بنی امیۀ اندلس، با فاطمیان همدست گشتند. در مقابل، امویان اندلس دوستی گروهی از بربرها را با پول خریدند و این کشمکش ادامه یافت. اقوام بربر دین اسلام را تا اواسط افریقا انتشار دادند و بخصوص پس از آنکه در اسلام پایدار گشتند به اقوام مجاور حمله برده آنها را مسلمان ساختند. عبیدالله مهدی نخستین خلیفۀ فاطمی در اواخر قرن سوم هجری در افریقا قیام کرد و از همان موقع بربرها به کمک وی شتافتند و تا دیر زمانی با فاطمیان همراهی میکردند، بخصوص قبایل صنهاجه، کتامه، هواره از دوستان فداکار فاطمیان شدند. عبیدالله مهدی که در سال 297 هجری قمری بر مسند حکمرانی استقرار یافت، ملازمان خود را از بربرها برگزید. همین طور القائم بامر الله پسر او (322 هجری قمری) و پس از وی المنصور بنصر الله (324 هجری قمری) و المعزّ لدین الله (341 هجری قمری) با کمک بربرها مأموران عباسی را از افریقا راندند. در زمان المعز لدین الله فاطمیان مصر را گشودند و شهر قاهره را ساخته آن را پایتخت قرار دادند، اما العزیز بالله فرزند المعز مانند عباسیان عده زیادی ترک و دیلم استخدام کرد و آنان را به ملازمت خویش اختصاص داد و مثل آن بود که بر جان خویش از بربرها بیم دارد. این پیش آمد سبب شد که میان ترکها و بربرها رقابت پدید آید تا آنکه العزیز بالله مرد و پسرش الحاکم بامر الله در سال 386 هجری قمری به خلافت رسید و چون به بربرها علاقه مند بود آنان را مجدداً پیش کشید و مقرر گردید ابن عمار کتامی بربری مقام وساطت (وزارت) داشته باشد. ابن عمار طبعاً ترکان و دیلمان را راند و بربرهای هم نژاد خود را که در زمان العزیز عقب رفته بودند دوباره به کارهای مهم گماشت، و به قدری درباره ملازمان غیربربر بیداد کرد که صقلبی پیشوای ترکان و دیلم قیام کرد و ابن عمار را برکنار ساخت و خودش به مقام وساطت رسید و ترکان و دیلمان را بکارهای مهم گماشت. در این اثناء الحاکم بامر الله درصدد قتل ابن عمار برآمد وبزودی فکر خود را به انجام رسانید و نه تنها او، بلکه بسیاری از سران بربر را که ملازم پدر و جدش بودند کشت و همین اقدام او پایۀ حکمرانی فاطمیان را متزلزل کرد و ترکان دیلمان را بدون رقیب گذارد. پس از الحاکم پسرش الظاهر لاعزاز دین الله خلیفه شد (411 هجری قمری) او مردی عیاش و ترک دوست بود، و در زمان او بربرها بیش از پیش مضمحل شدند. پس از الظاهر، المستنصر در سال 427 هجری قمری به خلافت رسید و چون مادرش کنیزی زنگی بود غلامان سیاه را دور خود جمع کرد و از آنان هنگ مخصوص تنظیم نمود که شماره اش به هزار میرسید و درعین حال ترکان را نیز مینواخت و خواهی نخواهی میان ترکان و سیاهان اختلاف و زدوخورد شدت داشت، تا آنجا که خلیفه برای آرام ساختن آنان از شام کمک خواست و امیر لشکر بنام بدرالجمالی، که اصلاً ارمنی بود از سوریه به مصر آمد و رجال دولت را کشت و عده ای سپاهی ارمنی در مصر نگاه داشت و از آن به بعد ارمنیها بجای بربرها سرداران سپاه گشتند و دارای قدرت و نفوذ شدند. در همان اوقات سلجوقیان بر عراق و فارس دست یافتند و حکومت آل بویه را منقرض ساختند و شیعیان شرق را سرکوب نمودند. سلجوقیان دسته ای از امرا و سرداران خود را بنام اتابکان به فرمانداری ولایات تابعه فرستادند و چنانکه گفتیم این سرداران تدریجاً در محل فرمانروایی خود مستقل شدند و از آنجمله نورالدین زنگی که بر شام دست یافت دسته ای از سپاهیان کرد را برای تقویت حکومت خود استخدام کرده بود. در میان این کردها دو مرد دلیر بنام نجم الدین ایوب و برادرش اسدالدین شیرکویه بواسطۀ دلیری و مردانگی بسیار از سایر همگنان برتر گشتند و در سراسر شام شهرت زیاد یافتند. در آن هنگام (سال 555هجری قمری) عاضدبن یوسف فاطمی که مرد ناتوان بی اراده ای بود در مصر حکومت داشت. وزیران و بزرگان کشور از ضعف خلیفه استفاده کرده دست به بیداد زدند. از طرفی با خود میجنگیدند و از طرف دیگر به مردم ستم میکردند و مملکت را به خرابی می کشاندند. در میان وزیران خلیفه مردی بنام شاور بود که از همکاران خود رنج بسیار میدید و برای انتقام و کینه جویی از مصر بشام آمد و ازنورالدین زنگی کمک خواست تا رقیبان خود را از میان بردارد. نورالدین از موقع استفاده کرده اسدالدین شیرکویه را با عده ای از ممالیک به مصر فرستاد و شاور رابه وزارت رساند. شاور هم متعهد شد که هرساله یک سوم درآمد مصر را برای نورالدین بفرستد. همان اوقات جنگهای صلیبی شدت داشت و نورالدین بیش از پیش در امور مصر مداخله کرده و شیرکویه را از طرف خود در مصر مستقرنمود. یوسف بن نجم الدین ایوبی مشهور است که با عموی خود به مصر آمد و بعدها یکی از حکمرانان نامی اسلام گشت. شیرکویه در سال 564 هجری قمری در مصر مرد و پسر برادرش صلاح الدین جانشین او و نایب نورالدین زنگی شد. صلاح الدین ابتدا بنام وزارت خلیفه و نیابت نورالدین درمصر حکومت میکرد. والی چون مرد بلندهمت جاه طلبی بودضعف خلیفه را غنیمت شمرده به فکر استقلال افتاد و پس از مرگ المعاضد به نام خلیفۀ عباسی در قاهره خطبه خواند و اسماً خلافت را از خاندان شیعی فاطمی به بنی عباس منتقل ساخت و درواقع خود حکمران مستقل آن کشور شد. (از تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان ترجمه علی جواهرکلام ج 4 صص 276- 286). در مورد انتساب فاطمیان به خاندان رسالت سخن بسیار است. دشمنان فاطمیان منکر این بودند که سلسلۀ فاطمی از محمد بن اسماعیل سرچشمه گرفته است و تأسیس این اسماعیلیه را به عبدالله بن میمون قداح (اواخر قرن دوم هجری) نسبت میدادند و امامان غایب و خلفای فاطمی را از اولاد او میدانستند. اگر عده ای از خود اسماعیلیان نیز به اینکه قداح جد این سلسله است اعتقاد نداشتند، ممکن بود این نظر را یک اختراع ناشی از کینه جویی دانست، پس اگرچه در تعیین ارزش نظریات مختلف میتوان به یک سو یا سوی دیگ متمایل بود اما نمیتوان به یقین رسید. (از سخنرانی استرن ترجمه دکتر نصر، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات سال 9 شمارۀ 1)
لغت نامه دهخدا
جمع سلامی، بند های انگشت، رگ های پشت دست، رگ های پشت پا جمع سلامی انگشتهای دست و پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والمیدن
تصویر والمیدن
دراز کشیدن و استراحت کردن لم دادن: (رفت از ایران تا زمانی و المد در هتل ها یکه و تنها لمد) (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والریان
تصویر والریان
سنبل الطیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالیانه
تصویر سالیانه
سالی یکبار، سالانه
فرهنگ لغت هوشیار
وظیفه یکساله سالانه، مدید دیرین طولانی: بحق صحبت ما سالیانی بحق دوستی و مهربانی. (ویس و رامین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساختیان
تصویر ساختیان
پوست بز دباغی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالایان
تصویر پالایان
در حال پالودن و پالاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلامیان
تصویر اسلامیان
اسلامی، مسلمانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالیانه
تصویر سالیانه
آنیته
فرهنگ واژه فارسی سره
سال ها، مدت ها، سنوات
فرهنگ واژه مترادف متضاد