جدول جو
جدول جو

معنی سالخوه - جستجوی لغت در جدول جو

سالخوه
رجوع به سالخداه و استینگاس ص 642 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سالومه
تصویر سالومه
(دخترانه)
صلح، آرامش، صفا، دوستی، نام خواهر مریم عذرا و خاله حضرت عیسی (ع) همچنین نام ملکه یهود و دختر هرود فلیپ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سالینه
تصویر سالینه
مربوط به یک یا چند سال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سال مه
تصویر سال مه
حساب سال و ماه، تاریخ، برای مثال شدش فرامش آن سال مه که شهر تو را / فروگرفت به نیرنگ و تنبل و دستان (مسعودسعد - لغتنامه - سال مه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالیون
تصویر سالیون
کرفس، تخم کرفس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
مربوط به سال، ویژگی کاری که در طول یک سال یک بار انجام شود، ویژگی آنچه در طی یک سال به طور مداوم انجام شود، هر سال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کالیوه
تصویر کالیوه
عقب ماندۀ ذهنی
کر، ناشنوا
سرگشته، حیران، کالیو، کالیوه رنگ، سرگردان، گیج و ویج، گیج و گنگ، مستهام، گیج، واله، پکر، آسیون، آسمند، خلاوه، هامی برای مثال شبی مست شد و آتشی برفروخت / نگون بخت کالیوه خرمن بسوخت (سعدی۱ - ۱۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالقوه
تصویر بالقوه
ویژگی آنچه می تواند به وجود آید ولی هنوز به وجود نیامده، با امکان بروز در آینده
فرهنگ فارسی عمید
کسی که هر سال او از سال گذشته بهتر است (یا بهتر خواهد بود تفاء لا)، نامی از نامهای مردان
فرهنگ لغت هوشیار
مربوط به سال آنچه که در هر یک سال یک بار منعقد میشود:) جشن سالانه دبستان... . (، مجلس تذکری که در روز وفات عزیزی منعقد کنند، بهر سال در هر سال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالقوه
تصویر بالقوه
بحالت قوت، دارای امکان حصول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالیون
تصویر سالیون
یونانی رواس (کرفس الما) از گیاهان کرفس آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالاوه
تصویر پالاوه
بدگوی، اسب جنیبت پالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالیوه
تصویر کالیوه
ابله، نادان، سر گشته، شیدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالخدا
تصویر سالخدا
سالخداه. دارای شرف خداوند شرف، نیکبخت سعادتمند، صاحب السنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالخرد
تصویر سالخرد
کم سال کم سن خرد سال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالخورد
تصویر سالخورد
بسیار سال معمر سالخورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالماه
تصویر سالماه
سال ماه سالمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالخورده
تصویر سالخورده
فرتوت. معمر، مسن سالدیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
((نِ))
آن چه که یک بار در سال صورت گیرد، سالیانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالخداه
تصویر سالخداه
((خُ))
دارای شرف، نیکبخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالخرد
تصویر سالخرد
((خُ))
کم سال، کم سن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالخورد
تصویر سالخورد
سالخورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالخورده
تصویر سالخورده
((دِ))
پیر، کهنسال، کهنه، قدیمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالقوه
تصویر بالقوه
((بِ لْ قُ وِّ))
به قوت، به حالت قوت، مقابل بالفعل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالقوه
تصویر بالقوه
نهفته، خفته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سالینه
تصویر سالینه
آنتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سالخورده
تصویر سالخورده
مسن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
آنوال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
Annual, Annuity, Yearly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
ежегодный , аннуитет , ежегодно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
jährlich, Rente
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
щорічний , ануїтет , щорічно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
coroczny, renta, roczny, rocznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
年度的 , 年金 , 每年的 , 每年地
دیکشنری فارسی به چینی