- سافل
- نقیص عالی، فرود و پست، پائین
معنی سافل - جستجوی لغت در جدول جو
- سافل
- پایین، فرود، نشیب، پست، فرومایه، زبون
- سافل ((فِ))
- فرود، پایین، فرومایه، پست، جمع سفله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دبر، معقد، قسمت پائین نیزه
سافل، دبر، مقعد، قسمت پایین چیزی، قسمت پایین نهر، قسمت پایین نیزه
جمع اسفل، فرودستان، سرین ها، شتران خرد جمع اسفل. زیرتران پایین تران، فروتران فرودستان (طبقه پست) زیر دستان مقابل اعالی. یا اسافل ناس. مردمان فرومایه. یا اسافل و اعالی. فروتران و برتران، سرینهای مردم کفلها. یا اسافل اعضا. اندامهای زیرین اعضای فرودین عضوهای پایینی بدن عضوهای بدن از سرین به پایین یا اسافل بدن، عضوهای زیرین بدن اندامهای پایینی تن
بنشیب آمدن فرود آمدن
افراد طبقۀ پایین جامعه، طبقات پایین، افراد فرومایه، کنایه از آلت تناسلی
پست وپائین تر
کناره، کرانه، کنار
دریوزه گر
روشنگر
نادان، تشنه سخت تشنه
سیاهرگ پا
مسافر، به سفر رونده، سفر کننده، کاروانی
ریزنده خون یا اشک، ریزان
باران نیک
سرفه کننده، حلق، دهان
پارسی تازی گشته ساتل روشنک (گویش شیرازی) شاتل از گیاهان
کناره، کران، کرانه، کناره دریا
چکه چکیده دارویی است مانند کمای خشک مستعمل در طب قدیم روشنک
پیش رفته، متقدم
خواهنده
سعی کننده در سلاح کار و سلاح معیشت
پرسنده، سئوال کننده، پرسان
ته نشین شونده
پر شیر پر بسیار
تکبر نمودن
پنجه غازی از گیاهان
پست شدن معروفست که ریزه کوزه سبوی شکسته باشد، گل رس پخته
بازگردنده، بازگردنده از سفر