- ساطن
- خبیث، پلید
معنی ساطن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پنهان، خلاف ظاهر
درون
تالار
باشنده
بی حرکت، ایستاده، متوقف
سیاهرگ پا
خادم بتخانه
پارسی تازی گشته ساتل روشنک (گویش شیرازی) شاتل از گیاهان
تابان درخشان، بلند افراشته، پراکنده تابان درخشان، آشکار هویدا، افراشته افراخته بلند، پراکنده منتشر
گوشتفروش
بلند شونده و برآینده، برافراشته، برآمده
گرم روز گرم
سنگ زر، سنگ سیم
نوعی پارچه نخی شبیه به اطلس
اطاق بزرگ مخصوص پذیرائی
فربه، روغندار
پلید و بد خوی، خبیث
ساکن و مقیم در مکانی
بی حرکت، بی صدا، آرمیده، آرام، باشنده و جای گرفته در خانه یا مقامی، در علوم ادبی ویژگی حرف غیرمتحرک
پارچه ای از جنس ابریشم یا لیون
پنهان، اندرون، درون چیزی، داخل هر چیز
خمیری که از آهک و خاکستر درست می کردند و در ساختمان ها خصوصاً در حوض ها، آب انبارها و گرمابه ها برای بند کشی به کار می رفته، ساروج، چارو، صاروج، صهروج
برآینده، برافراشته، درخشنده، درخشان، تابان، دمنده، دمیده، پراکنده، آشکار
قصاب، آنکه گاو و گوسفند و مانند آن ها را می کشد، گوشت فروش
زیرک و دانا زیرک و دانا
اقامت کننده، مقیم، خادم، خدمتکار
تابان، برافراشته، آشکار، پراکنده