دهی است از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 41هزارگزی جنوب خاوری لردگان، کنار آب خرسان. کوهستانی و هوایش معتدل، و آبش از چشمه و محصولش غلات است، 646 تن سکنه دارد که به زراعت مشغولند، از صنایع دستی محلی بافتن گلیم و جاجیم میان زنان آن معمول است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 41هزارگزی جنوب خاوری لردگان، کنار آب خرسان. کوهستانی و هوایش معتدل، و آبش از چشمه و محصولش غلات است، 646 تن سکنه دارد که به زراعت مشغولند، از صنایع دستی محلی بافتن گلیم و جاجیم میان زنان آن معمول است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، رهگیر، جهان نورد، جهانگرد، سیّاح، گیتی نورد، توریست، گیتی خرام مرد روزه دار و ملازم مسجد
گَردِشگَر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، رَهگیر، جَهان نَوَرد، جَهانگَرد، سَیّاح، گیتی نَوَرد، توریست، گیتی خَرام مرد روزه دار و ملازم مسجد
جهان گرد. آنکه سیاحت کند. ج، سائحون و سیاح. (اقرب الموارد). این انتساب کثرت سفر وسیاحت را میرساند. (سمعانی) ، روزه دار. (دهار) ، ملازم مسجد. (آنندراج) ، روزه داری که ملازم مسجد باشد. (قطرمحیط) (آنندراج). روزه داری است که همیشه در خانه خدا باشد. (شرح قاموس). آنکه بقصد عبادت یا تفرج سفر کند. (قطر المحیط). ملازم مساجد زیرا که او روزها بی زاد و توشه سیاحت میکند. (اقرب الموارد). کسی است که متعبداً سیاحت میکند و زاد و توشه ای با خود ندارد و هر چه بدست می آورد میخورد و این معنی مجازی است. (تاج العروس)
جهان گرد. آنکه سیاحت کند. ج، سائحون و سیاح. (اقرب الموارد). این انتساب کثرت سفر وسیاحت را میرساند. (سمعانی) ، روزه دار. (دهار) ، ملازم مسجد. (آنندراج) ، روزه داری که ملازم مسجد باشد. (قطرمحیط) (آنندراج). روزه داری است که همیشه در خانه خدا باشد. (شرح قاموس). آنکه بقصد عبادت یا تفرج سفر کند. (قطر المحیط). ملازم مساجد زیرا که او روزها بی زاد و توشه سیاحت میکند. (اقرب الموارد). کسی است که متعبداً سیاحت میکند و زاد و توشه ای با خود ندارد و هر چه بدست می آورد میخورد و این معنی مجازی است. (تاج العروس)
از خانواده هود نبی و پسر او ارفحشدبن سام است و مدت عمر او را چهار صد و سی سال گویند. رجوع به شالخ و مجمل التواریخ و القصص ص 146 و 189 و تاریخ گزیده ص 30 شود
از خانواده هود نبی و پسر او ارفحشدبن سام است و مدت عمر او را چهار صد و سی سال گویند. رجوع به شالخ و مجمل التواریخ و القصص ص 146 و 189 و تاریخ گزیده ص 30 شود
سلاح پوشیده: رجل سالح، مرد سلاح پوشنده. (ناظم الاطباء). با سلاح. (مهذب الاسماء). مرد با سلاح. (آنندراج) ، ریخ زننده. ناقۀ سالح، ماده شتری که از خوردن تره ریخ زند. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
سلاح پوشیده: رجل سالح، مرد سلاح پوشنده. (ناظم الاطباء). با سلاح. (مهذب الاسماء). مرد با سلاح. (آنندراج) ، ریخ زننده. ناقۀ سالح، ماده شتری که از خوردن تره ریخ زند. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
علی بن محمد علوی خراسانی صوفی مکنی به ابوبکر، از احفاد حضرت امام حسن بوده گویند اوکیمیاگری میدانسته و از ترس اولیای ملک بر جان خویش همیشه از شهری بشهری میرفته و پیش از سال 385 هجری قمری وفات یافته است. او راست: الاصول، الطاهر الخفی، رساله الیتیم، کتاب الحقیر النافع، کتاب الشعر و الدم و البیض و عمل میاههما، الحجر الطاهر. کتاب الاصول. (ابن الندیم چ مصر ص 506) (ریحانه الادب ج 2 ص 146)
علی بن محمد علوی خراسانی صوفی مکنی به ابوبکر، از احفاد حضرت امام حسن بوده گویند اوکیمیاگری میدانسته و از ترس اولیای ملک بر جان خویش همیشه از شهری بشهری میرفته و پیش از سال 385 هجری قمری وفات یافته است. او راست: الاصول، الطاهر الخفی، رساله الیتیم، کتاب الحقیر النافع، کتاب الشعر و الدم و البیض و عمل میاههما، الحجر الطاهر. کتاب الاصول. (ابن الندیم چ مصر ص 506) (ریحانه الادب ج 2 ص 146)
نخجیر چپ آی نخجیری که از چپ آید، رخداد امری که برای انسان روی دهد (اعم از خیر و شر) واقعه جمع سوانح، انسان یا جانوری که از سمت راست شخص بر آید مقابل بارح. توضیح: عرب سانح را به فال نیک و بارح را به فال بد میگرفت، حالهایی که پس از سلوک اهل وصول را حاصل شود
نخجیر چپ آی نخجیری که از چپ آید، رخداد امری که برای انسان روی دهد (اعم از خیر و شر) واقعه جمع سوانح، انسان یا جانوری که از سمت راست شخص بر آید مقابل بارح. توضیح: عرب سانح را به فال نیک و بارح را به فال بد میگرفت، حالهایی که پس از سلوک اهل وصول را حاصل شود