جدول جو
جدول جو

معنی ساسی - جستجوی لغت در جدول جو

ساسی
فقیر، درویش، گدا، گدایی کننده، برای مثال این چرا بندۀ ضعیف و چاکر و ساسی ستی / وآن چرا شاه و قویّ و مهتر و والاستی (ناصرخسرو - ۲۲۷)
تصویری از ساسی
تصویر ساسی
فرهنگ فارسی عمید
ساسی
گدا و گدائی کننده. (برهان) (شرفنامۀ منیری) (رشیدی). گدا و دریوزه گر. (جهانگیری) (استینگاس) (ناظم الاطباء) :
چه خیزد ز اول ملکی که در پیش دم آخر
بود ساسی و بی سامان چه ساسانی چه سامانی.
سنائی.
خاک پاشان دیگرند و بادپیمایان دگر
کی توان مر ساسیان را تخم ساسان داشتن.
سنائی.
همه ساسی نهاد و مفلس طبع
باز در سر فضول ساسانی.
سنائی.
پس مردمان زبان به عیب این ساسان (ساسان بن بهمن نشر کردن و دنأت همت او را شرح دادن دراز کردند... والی یومنا هذا هر فرومایه را که عیب و سرزنش کنند ساسی خوانند، و گدایان را ساسی و ساسانی گویند. (تاریخ بیهق ص 42).
- ساسی سرای، گداخانه. رجوع به ساسی سرای شود.
- ساسی نهاد، گداطبع. فرومایه. رجوع به ساسی نهاد شود
لغت نامه دهخدا
ساسی
نسبت است به ساس (= ساش = چاچ = شاش) شهری از ترکستان قدیم که امروز آن را ’تاشکند’ نامند، رجوع به چاچی شود
لغت نامه دهخدا
ساسی
گدائی، (شرفنامۀ منیری) (برهان) (استینگاس) (ناظم الاطباء)، گدائی کردن، (برهان) (شعوری از فرهنگ میرزا)، به این معنی اساسی ندارد و شاهدی نیز دیده نشد، فرهنگ نویسان ’ساس’ را بمعنی گدا گرفته و با افزودن ’ی’ حاصل مصدر این کلمه را به این معنی نقل کرده اند
لغت نامه دهخدا
ساسی
نهر ساسی یکی از پنج نهری بود که در زیر واسط از دجله برمیداشتند، (نزهه القلوب چ اروپا ص 214)
قریه ای است زیر واسط حجاج، (معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
ساسی
ساموئل استزاد سیلوستردو، ادیب فرانسوی از مردم پاریس (1801- 1879 میلادی) و پسر سیلوستردوساسی خاورشناس نامی است، وی کتابداری کتاب خانه شخصی مازارن و عضویت فرهنگستان فرانسه و مجلس سنای آن کشور را داشت و کتابهای چندی از او بیادگار است
لوئی ایزاک لومستر دو، از نویسندگان و حکمای کلامی (1613- 1684 میلادی) فرانسه، از پیروان ژانسینوس و مترجم تورات است
ابوالمعالی بن ابی الرضا بن بدر ساسی از مردم ساس واسط و از محدثان است، (معجم البلدان یاقوت)
ابراهیم بن محمد ساسی وراق، از لغویان و نحویان قدیم است، (فهرست ابن ندیم)
در اصطلاح رجالی لقب رحیله بن ثعلبه است، (ریحانه الادب)
لغت نامه دهخدا
ساسی
گدا و گدائی کننده
تصویری از ساسی
تصویر ساسی
فرهنگ لغت هوشیار
ساسی
گدا، جمع ساسیان
تصویری از ساسی
تصویر ساسی
فرهنگ فارسی معین
ساسی
مه غلیظ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اساسی
تصویر اساسی
بنیادی مثلاً کار اساسی، اصلی مثلاً تفاوت اساسی
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
کلاه سرخی که زنان مراکش بر سر میگذارند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دیوی از تابعان اهرمن چنانکه ساستا، (شعوری) (استینگاس) (آنندراج از فرهنگ فرنگ) (ناظم الاطباء) :
در بدی و کدی توئی منحوس
ساستاسا و ساسیا آسا،
فرالاوی،
این بیت در لغت فرس و منابع معتبر نیامده و مأخذ شعوری که خود مأخذ دیگران قرار گرفته معلوم نیست
لغت نامه دهخدا
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
قانون اساسی، قانونی که اساس وپایه حکومت مملکتی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساسی
تصویر حساسی
حساسی بودن: حساسی سامعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
بنیادین، اصولی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
بنیادین، بنیادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
Constitutional, Essential, Fundamentally, Radical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
constitutionnel, essentiel, fondamentalement, radical
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
anayasal, temel, temelde, radikal
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
헌법적인 , 필수적인 , 근본적으로 , 급진적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
憲法的な , 必須の , 基本的に , 過激な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
חוקתי , חיוני , באופן בסיסי , רדיקלי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
संवैधानिक , आवश्यक , मौलिक रूप से , कट्टर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
konstitusional, penting, secara mendasar, radikal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
ตามรัฐธรรมนูญ , สำคัญ , อย่างพื้นฐาน , รุนแรง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
конституционный , основной , фундаментально , радикальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
constitutioneel, essentieel, fundamenteel, radicaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
constitucional, esencial, fundamentalmente, radical
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
costituzionale, essenziale, fondamentalmente, radicale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
constitucional, essencial, fundamentalmente, radical
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
宪法的 , 必要的 , 基本地 , 激进的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
konstytucyjny, zasadniczy, zasadniczo, radykalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
конституційний , основний , фундаментально , радикальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
verfassungsmäßig, wesentlich, grundsätzlich, radikal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اساسی
تصویر اساسی
wa kikatiba, muhimu, kimsingi, radikali
دیکشنری فارسی به سواحیلی