گدا و گدائی کننده. (برهان) (شرفنامۀ منیری) (رشیدی). گدا و دریوزه گر. (جهانگیری) (استینگاس) (ناظم الاطباء) : چه خیزد ز اول ملکی که در پیش دم آخر بود ساسی و بی سامان چه ساسانی چه سامانی. سنائی. خاک پاشان دیگرند و بادپیمایان دگر کی توان مر ساسیان را تخم ساسان داشتن. سنائی. همه ساسی نهاد و مفلس طبع باز در سر فضول ساسانی. سنائی. پس مردمان زبان به عیب این ساسان (ساسان بن بهمن نشر کردن و دنأت همت او را شرح دادن دراز کردند... والی یومنا هذا هر فرومایه را که عیب و سرزنش کنند ساسی خوانند، و گدایان را ساسی و ساسانی گویند. (تاریخ بیهق ص 42). - ساسی سرای، گداخانه. رجوع به ساسی سرای شود. - ساسی نهاد، گداطبع. فرومایه. رجوع به ساسی نهاد شود