جدول جو
جدول جو

معنی سازگری - جستجوی لغت در جدول جو

سازگری
(گَ)
نام پرده ای است از موسیقی مرکب از مقام عراق و اصفهان. (برهان) (جهانگیری) (غیاث) (شعوری) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
زمزمۀ سازگری در عراق
کرده به آهنگ عراق اتفاق
سازگری را همه خواهان شده
نغمۀ او تا به صفاهان شده.
امیرخسرو (از شعوری و انجمن آرا و آنندراج).
، نوعی از ساز هوائی. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
سازگری
هماهنگی دمسازی، پرده ایست مرکب از مقام عراق و اصفهان، نوعی از ساز هوایی (ساز بادی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزپری
تصویر سبزپری
(دخترانه)
فصل بهار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
سازگار بودن، توافق، موافقت، هماهنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سازگر
تصویر سازگر
سازگار، سازش کننده، موافق، هماهنگ، سازگر
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
موافق. سازگار. سازوار:
ز بخت بد چه طمع کرده ای که سازگر آید
ز گوش کر چه توقع کنی سخن شنوی را.
درویش واله هروی (از آنندراج).
رجوع به سازگار شود
لغت نامه دهخدا
(سازگاری)
موافقت در کارها. سازواری. (شرفنامۀ منیری) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). رفاه (ربنجنی). عمل سازگار. سازگار بودن. سازندگی. سازش. وفق. وفاق. توافق. حسن سلوک. بر سر مهر بودن:
بر ایرج بر آشفته دیدش سپهر
نبد سازگاریش با او به مهر.
فردوسی.
مراد تو همه جز جنگ فرخی را نیست
مراد او همه جز صلح و سازگاری نه.
فرخی.
زن بدخو را مانی که مرا با تو
سازگاری نه صواب است و نه بیزاری.
ناصرخسرو.
در گنج معیشت سازگاری است
کلیدباب جنت بردباری است.
ناصرخسرو.
نباشد حال او را پایداری
نه طبعش را همیشه سازگاری.
(ویس و رامین).
و میان ایشان (میان عناصر ایزد تبارک و تعالی) صلحی کرد تا مدتی، و سازندگی و سازگاری پدید آورد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
سرسازگاری ندارد سپهر
کمربستۀ کین ما ماه و مهر.
نظامی.
چو خواهد بودوقت سازگاری
هم از اول نماید بخت یاری.
نظامی (خسرو و شیرین).
چو بخت خفته یاری را نشایی
چو دوران سازگاری را نشایی.
نظامی (خسرو و شیرین).
جوانی ز ناسازگاری جفت
بر پیرمردی بنالید و گفت...
سعدی (بوستان).
هر درد را که بینی درمان و چاره ای هست
درمان درد سعدی، با دوست سازگاری.
سعدی (طیبات).
، ملایمت با طبع و مزاج. گوارایی: آب وهواش (مازندران) در سازگاری با آب روی هم بری میکند. (عنایت نامۀ جلال الدین دهستانی از جنگ خطی مورخ 651).
ز هر طعمه ای خوشگواریش بین
حلاوت مبین سازگاریش بین.
نظامی.
، اتفاق و معاهدت، همسازی و هم آهنگی، صلح و آشتی، برابری و مساوات، ترتیب و انتظام. (ناظم الاطباء). رجوع به سازگار شود
لغت نامه دهخدا
سازش موالفت مقابل ناسازگاری، موافقت، هماهنگی هم آوازی، گوارایی، لیاقت، قناعت خرد سندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
سازش، توافق، هماهنگی، قناعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سازگر
تصویر سازگر
((گَ))
سازش کننده، موافق، همآهنگ، گوارا، سزاوار، قانع، خرسند، سازگار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازنگری
تصویر بازنگری
تجدید نظر، مرور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
آکورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تحمل، سازش، موالفت، مماشات، موافقت، توافق، تناسب، سازواری، هم آوازی، هم آهنگی، هم خوانی، هم نوایی
متضاد: ناسازگاری، خرسندی، قناعت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
التّوافق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
Adaptability, Compatibility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
adaptabilité, compatibilité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
适应性 , 兼容性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
ความสามารถในการปรับตัว , ความเข้ากันได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
адаптируемость , совместимость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
Anpassungsfähigkeit, Kompatibilität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
адаптивність , сумісність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
مطابقت , ہم آہنگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
অভিযোজন ক্ষমতা , সামঞ্জস্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
uwezo wa kubadilika, ufanisi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
adaptabilidade, compatibilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
uyarlanabilirlik, uyumluluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
適応性 , 互換性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
הסתגלותיות , תאימות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
적응력 , 호환성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
kemampuan beradaptasi, kompatibilitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
zdolność adaptacji, kompatybilność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
aanpassingsvermogen, compatibiliteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
adaptabilidad, compatibilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
adattabilità, compatibilità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سازگاری
تصویر سازگاری
अनुकूलता , अनुकूलता
دیکشنری فارسی به هندی