- سازمندی
- سازمند بودن ساختگی آراستگی، عدت تجهیز
معنی سازمندی - جستجوی لغت در جدول جو
- سازمندی
- سازمند بودن، تجهیزات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرتب، منظم
ساخته و آراسته و آماده
ساخته و آماده، آراسته و با نظام، منظم و مرتب، سازور، برای مثال سازمند از تو گشت کار همه / ای همه و آفریدگار همه (نظامی۴ - ۵۳۷)
انصاف
احتیاج
تعادل
احتمال
عمل سازنده بودن، مطربی
تعادل
نفع، فایده، برومندی، باروری مثمری، سود برندگی
احتیاج، محتاج بودن به چیزی، تهیدستی
سازنده بودن، عمل سازنده، در موسیقی ساز زدن، نواختن، نوازندگی
محتاجی توضیح فرق (نیاز) و (نیازمندی) در این است که نیاز بمعنی احتیاج است و نیازمندی بمعنی محتاجی محتاج بودن و این فرق دقیقی است هر چند در استعمال هردو بمعنی هم بکار روند. یا نیامندیها جمع نیازمندی، حوایج
عمل یارمند
نفع، فایده، باروری
یاری، کمک، اعانت
Constructiveness
Organizational
Utility
Clerkship
Neediness
secretariado
necessidade
организационный
конструктивность
полезность
necesidad
Nützlichkeit
organisatorisch
Konstruktivität