- ساروقه
- اره کوچک
معنی ساروقه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درخت انگور تاک رز
جمع رواق، پیشخانه ها از گیاهان منداب منداب
پارسی است ساروغ دستار خوان پارچه ای غالبا چهار گوشه که بر روی بستر کشند یا چیزی در آن نهند، سفره دستار خوان، بقچه
مونث سارق دزد زن، زنجیر بند مونث سارق زن دزد
بقچه، سفره، سارغ
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
صلح، آرامش، صفا، دوستی، نام خواهر مریم عذرا و خاله حضرت عیسی (ع) همچنین نام ملکه یهود و دختر هرود فلیپ
خلاف، معکوس، برعکس
سخن دروغ
بادروزه
بسیار خاموش زن، مرگ ناگهانی
بمعنی ساربان است که شتردار باشد
زن پیر
آتش افروخته
پشت پائی، مخنث
سرپاسبانان، رئیس و بزرگتر هر کار، مباشر و ناظر شهر
شیشه، شیشۀ شراب، نوعی ظرف شیشۀ دهان تنگ، در طب قدیم شیشه ای که ادرار بیمار را برای معاینه یا تجزیه در آن می ریزند
بزرگ تر هر صنف و دسته، بزرگ تر و مباشر قریه، سردسته و رئیس پاسبانان و نگهبانان شهر
ساربان، نگهبان شتر، شتربان، اشتربان، شتردار
بادروزه، هرروزه، چیزی که انسان هر روز به آن احتیاج داشته باشد، از قبیل خوراک و پوشاک
حب السلاطین را گویند که مرادف با حب الخطایی است و آن دانه کرچک هندی است. بر گرفته از یونانی باتو (گویش شیرازی) به تازی (حب السلاطین) از گیاهان کرچک هندی
در تازی و لاتین نیامده و گمان پارسی بودن آن می رود تارتکه تارتغه ماهوب ماهو دانه از گیاهان آنرا به تازی (حب الملوک) گویند
پیشار برشک آمد و دید پیشار شاه سوی تندرستی نبد کار شاه (فردوسی)، شیشه آوند شیشه ای، پیکان دراز شیشه، شیشه کوچک مدور که به صورت مثانه سازند و در آن بول کنند، بول شاش تفسره، حقه باروت. یا قاروه برج. قاروره ای که از بالای برج بسوی دشمن اندازند، نوعی از پیکان، جمع قواریر. یا قاروره بر سنگ زدن، ناخوش کردن عیش منغص کردن عشرت
مسروقه در فارس مونث مسروق دزدیده، دزد زده مونث مسروق: اموال مسروقه را پس گرفت، جمع مسروقات
در تازی نیامده تابگاه محل تافتن: مشروقه آفتاب جمال
مفروقه در فارسی مونث مفروق بنگرید به مفروق مونث مفروق مقابل مقرونه، جمع مفروقات: (اوتاد بحور دایره سریع بعضی مقرونه است و بعضی مفروقه) (المعجم. مد. چا. 52: 1)
برگشته، سرنگون، واژونه
((رَ یا رِ))
فرهنگ فارسی معین
ظرفی شیشه ای که نمونه ادرار را در آن کرده نزد پزشک برای معاینه می بردند، نوعی پیکان