جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سارونه

سارونه

سارونه
درخت و تاک انگور را گویند. (برهان). رز بود یعنی تاک. (فرهنگ اوبهی). رزانگور باشد. (جهانگیری) (شعوری). درخت انگور باشد. (رشیدی). رز انگور است. (انجمن آرا) (آنندراج) :
سرشک از مژه همچو دُر ریخته
چو خوشه ز سارونه آویخته.
رودکی (از جهانگیری).
ظاهراً در بیت چنین باشد: ’ز سازو بیاویخته’ و سازو ریسمان است که از لیف خرما بافند. (از رشیدی و انجمن آرا و آنندراج). این کلمه سازو است و به تصحیف سارونه شده است. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

دارونه

دارونه
دهی از دهستان هنام و بسطام بخش سلسله شهرستان خرم آباد، در 21هزارگزی جنوب خاوری الشتر و 18 هزارگزی خاور شوسه خرم آباد به کرمانشاه واقع و محلی است تپه ماهور. سردسیر. مالاریائی و دارای 90 تن سکنه است. آب آن از چشمه هاو محصول آن غلات، لبنیات، حبوبات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. ساکنین از طایفه حسنوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

تارونه

تارونه
غلاف شکوفۀ نخل است که هنوز نشکفته و از آن خوشه برنیامده باشد. (انجمن آرا) (آنندراج). غلاف شکوفۀ درخت خرما که هنوز نشکفته و خوشه برنیامده. (فرهنگ نظام)، بعضی پوست غلاف و شکوفه و کرونر آنرا که کافورالنخل و دقیق النخل و گشن نامند و هر سه را دانسته اند. (انجمن آرا) (آنندراج)، بعضی خوشۀ شکوفۀ آنرا (نخل را) که طلع نامند، دانند. (انجمن آرا) (آنندراج). بهترین آن دانۀ خوشبوی مأخوذ از نر آنست و مقوی دماغ و قلب و روح است، عرق آن مکرر خورده شده است و آنرا غنچۀ خرما و کاردوالی نیزگویند و به عربی کفری خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج). در شیراز عرق تارونه فراوان است. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

ساکونه

ساکونه
اسم هندی ساج است. (فهرست مخزن الادویه). و اهل هند (ساج را) ساکونه نامند. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به ساج شود
لغت نامه دهخدا