جدول جو
جدول جو

معنی ساروتی - جستجوی لغت در جدول جو

ساروتی
ساروتی ترخانی، طایفه ای از ایلات ترک، از اعقاب حکام ترخان، و جزو قبائلی است که استندار جلال الدین اسکندر (731- 761) به ری و شهریار و بسال 809 هجری قمری میرزا عمر به مازنداران کوچ داد. (از ترجمه مازندران رابینو ص 202)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سابوری
تصویر سابوری
سابری، از مردم سابور، مربوط به سابور، نوعی جامۀ ابریشمی لطیف، زره محکم ریزبافت، نوعی خرمای لطیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابوته
تصویر سابوته
زن پیر، پیرزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاروتی
تصویر هاروتی
ساحر، ساحری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جارختی
تصویر جارختی
آلتی که به آن لباس آویزان می کنند، قفسه ای دردار که درون دیوار جاسازی می شود و در آن لباس می گذارند، جا لباسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساروی
تصویر ساروی
از مردم ساری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساروان
تصویر ساروان
ساربان، نگهبان شتر، شتربان، اشتربان، شتردار
فرهنگ فارسی عمید
(رَ وی)
منسوب به ساری. سروی. ساری ّ. رجوع به ساری شود
لغت نامه دهخدا
سحر، جادو، افسون، (از ناظم الاطباء)، ساحری، (آنندراج) (غیاث) :
به هاروتی از زهره دل برده بود
چو هاروت صد پیش او مرده بود،
نظامی،
،
ساحر، (آنندراج) (غیاث)، ساحر و مانند هاروت، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
لقب میرزاتقی از رجال مهم دورۀ صفوی است که ابتدا در دورۀ شاه عباس بزرگ وزیر مازندران شد و آبادی آن ایالت مرهون مساعی او بود. در زمان شاه صفی، اعتماد الدوله (وزیر اعظم) شد. و در 20 شعبان 1055 بقتل رسید. رجوع به فهرست عالم آرای عباسی چ امیرکبیر و هشت مقالۀ تاریخی و ادبی، نصرالله فلسفی، ص 129 تا 157 شود
لغت نامه دهخدا
طایفه ای از طوایف قشقائی ایران است مرکب از 100 خانوار که در بیضاءرامجرد سکونت دارند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 84)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 50 هزارگزی شمال زرقان، کنار راه فرعی مرودشت به ابرج، دامنه، و هوای آن معتدل مالاریائی، آب آن از قنات محصول آن غلات و چغندر و حبوبات است، 450 تن سکنه دارد که به زراعت مشغولند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
نوعی چای: چای باروتی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سابوته
تصویر سابوته
زن پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابوتی
تصویر تابوتی
منسوب به تابوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارختی
تصویر جارختی
چوبی که به آن جامه آویزند چوب درختی
فرهنگ لغت هوشیار
فرتیغی منسوب به ساطور آنچه به ساطور ریزه ریزه شده باشد از سبزی و گوشت و جز آن، دارنده ساطور
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست سیاه رنگ ساری سار، یکی از فروع دستگاه شور، سازیست چون کمانچه که با کمان نوازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باروتی
تصویر باروتی
ترکی پارسی گندکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساروی
تصویر ساروی
منسوب به ساری از مردم ساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساروقه
تصویر ساروقه
اره کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارونه
تصویر سارونه
درخت انگور تاک رز
فرهنگ لغت هوشیار
مانند هاروت بودن ساحری جادوگری (بهاروتی اززهره دل برده بود چوهاروت صد پیش اومرده بود) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساروان
تصویر ساروان
بمعنی ساربان است که شتردار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابوته
تصویر سابوته
((تَ))
زن پیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سارونه
تصویر سارونه
((نَ))
درخت انگور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساروی
تصویر ساروی
((رَ))
متعلق به شهر ساری در مازندران، اهل ساری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سارایی
تصویر سارایی
خالصی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باروری
تصویر باروری
Fertility, Fruitfulness, Prolificacy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
Medicinal, Pharmaceutical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باروری
تصویر باروری
фертильность , плодородие , плодовитость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
медицинский , фармацевтический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باروری
تصویر باروری
Fruchtbarkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دارویی
تصویر دارویی
medizinisch, pharmazeutisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باروری
تصویر باروری
родючість , родючість
دیکشنری فارسی به اوکراینی