سِحْر، جادو، افسون، (از ناظم الاطباء)، ساحری، (آنندراج) (غیاث) : به هاروتی از زهره دل برده بود چو هاروت صد پیش او مرده بود، نظامی، ، ساحر، (آنندراج) (غیاث)، ساحر و مانند هاروت، (ناظم الاطباء)
ساروتی ترخانی، طایفه ای از ایلات ترک، از اعقاب حکام ترخان، و جزو قبائلی است که استندار جلال الدین اسکندر (731- 761) به ری و شهریار و بسال 809 هجری قمری میرزا عمر به مازنداران کوچ داد. (از ترجمه مازندران رابینو ص 202)
عمل هارون، قاصدی، نقیبی، پاسبانی، (غیاث اللغات) : در درس دعوت از پی هارونی درش پیرانه سر فلک به دبستان نو نشست، خاقانی، روح شیدا شد ز هول موکبش بهر هارونی میان بست آسمان، خاقانی، فلک به پیش رکاب وزیر هارون رای نطاق بسته به هارونی آید اینت عجاب، خاقانی، برآویخت هندوی چرخ از کمر به هارونی شب کمرهای زر، نظامی، ، ساحری، (ازفرهنگ اسکندرنامۀ بری) (آنندراج)