جدول جو
جدول جو

معنی ساتکن - جستجوی لغت در جدول جو

ساتکن
ترکی مهجام ساغر، دلستان
تصویری از ساتکن
تصویر ساتکن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساتگن
تصویر ساتگن
ترکی مهجام ساغر، دلستان پیاله و قدح بزرگی که بدان باده نوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساتکین
تصویر ساتکین
ترکی مهجام ساغر، دلستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساتگن
تصویر ساتگن
ساتگنی، قدح بزرگ شراب خوری که پر از شراب می کردند و بر سر سفره می گذاشتند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
باشنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
بی حرکت، ایستاده، متوقف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساتن
تصویر ساتن
نوعی پارچه نخی شبیه به اطلس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
بی حرکت، بی صدا، آرمیده، آرام، باشنده و جای گرفته در خانه یا مقامی، در علوم ادبی ویژگی حرف غیرمتحرک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساتن
تصویر ساتن
پارچه ای از جنس ابریشم یا لیون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
((کِ))
بی حرکت، مقیم، سکونت داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساتن
تصویر ساتن
((تَ))
نوعی پارچه نخی مانند اطلس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
Inhabitant, Occupant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
житель , жилец
دیکشنری فارسی به روسی
житель , мешканець
دیکشنری فارسی به اوکراینی
居民 , 居住者
دیکشنری فارسی به چینی
habitante, ocupante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
निवासी
دیکشنری فارسی به هندی
ساكنٌ , مقيمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
주민 , 거주자
دیکشنری فارسی به کره ای
住民 , 居住者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ผู้อาศัย , ผู้อยู่อาศัย
دیکشنری فارسی به تایلندی
বাসিন্দা
دیکشنری فارسی به بنگالی