جدول جو
جدول جو

معنی سا - جستجوی لغت در جدول جو

سا
ساو، باج، خراج، آنچه در قدیم پادشاهان قوی از پادشاهان ضعیف یا شکست خورده می گرفتند
شبیه، نظیر، پسوند متصل به واژه به معنای مانند مثلاً ذره سا، درسا
تصویری از سا
تصویر سا
فرهنگ فارسی عمید
سا
مخفف ساو، باج و خراجی را گویند که پادشاهان از یکدیگر بستانند، (برهان) (اوبهی) (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ خطی کتاب خانه مؤلف لغت نامه) :
تا روم ز هند لاجرم شاها
گیتی همه زیر باج و سا کردی،
عسجدی (از اسدی حاشیۀ نسخۀ خطی نخجوانی)،
پادشا گشت آرزو بر تو زبی باکی تو
جان و دل بایدت داد این پادشا را باژ و سا،
ناصرخسرو (دیوان ص 23)،
چون نباشم پارسا چون عقل او را داده ام
چون فرودستان ملک امسال باژ و پار، سا،
سنائی،
ملاذ و داور اسلام شیخ ابواسحاق
که شاه هند فرستد سوی جنابش سا،
شمس فخری،
رجوع به ساو شود
نوعی از قماش لطیف گرانبها باشد، (جهانگیری) :
تشریفهای فاخر کرده روان زهر سو
نخ ّ و نسیج و گمّی کوکوز و سای ساده،
حکیم نزاری قهستانی (از جهانگیری)،
به این معنی اصل آن ساو بوده است، (شعوری)
ساج، درخت است در اشتقاق عبرانی نام موسی، (حاشیۀ المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر ص 302 س 12 از لسان)
لغت نامه دهخدا
سا
ادات تشبیه است در آخر کلمات، مخفف آسا: شبه، نظیر، مانند، مثل، چون، گون، گونه، آسا، وار، شبیه، شکل، صفت، (برهان) (آنندراج) (شرفنامۀ منیری) :
در بدی و گدی توئی منحوس
ساستا سا وساسیا آسا،
فرالاوی،
باری ز سنگ، چشمۀ آب آورد برون
باری ز آب چشمه کند سنگ ذره سا،
سعدی،
آب آذرسا، آب آتش مانند، و نیز رجوع به آسا شود
لغت نامه دهخدا
سا
سای و ساینده، این کلمه بصورت مزید مؤخر
با کلمات دیگر ترکیب شود و بمعانی زیر آید:
1- ساینده، لمس کننده، مماس شونده: آسمان سا، اوج سا، بندسا، پهلوسا، جبهه سا، جبین سا، سرمه سا، سمن سا، فلک سا، گردون سا:
در آن سنگ بسته در اوج سای
عمارتگری کرد بسیار جای،
نظامی،
جلوه گاه طایر اقبال باشد هرکجا
سایه اندازد همای چتر گردون سای تو،
حافظ،
2- ساینده، آسیاب کننده، آردکننده، نرم کننده، له کننده، با فشارخردکننده: ادویه سا، بوی سا، پیل سا، جگرسا، داروسا، دندان سا، زره سا، زردچوبه سا، سرمه سا، سنگ سا، (آهن سنگ سا، آنندراج)، عبیرسا، عنبرسا، غالیه سا، لخلخه سا، مشک سا:
این بوی سای این فلکی هاون
می سایدم بدستۀ آزارش،
ناصرخسرو (دیوان ص 208)،
غالیه سای آسمان سود بر آتشین صدف
از پی مغزخاکیان لخلخه های عنبری،
خاقانی (دیوان ص 426)،
هست شتر گربه ها در سخن من ولی
گربۀ او شیرگیر، اشتر او پیل سا،
سیف اسفرنگ،
3- ساینده، فرساینده، کهنه کننده، سوهان کننده: بندسا، سنگ سا، پولادسا:
رواروزنان تیر پولادسای
در اندام شیران پولادخای،
نظامی،
4- افسون کننده: پریسا:
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینۀ لبلاب (کذا)،
لبیبی،
،
امر) امر بسائیدن و سودن باشد یعنی بسای، (برهان) (جهانگیری) :
ای اژدهای چرخ دلم بیشتر بخور
وی آسیای دهر تنم تنگ تر بسای،
مسعودسعد (دیوان ص 504)،
،
سائیدن و سودن را نیز گویند، (برهان)، رجوع به سای شود
لغت نامه دهخدا
سا
از ادات تشبیه، به معنای، شبیه، مانند
تصویری از سا
تصویر سا
فرهنگ فارسی معین
سا
نوعی پارچه لطیف گرانبها
تصویری از سا
تصویر سا
فرهنگ فارسی معین
سا
خراج، باج، ساو
تصویری از سا
تصویر سا
فرهنگ فارسی معین
سا
مانند گونه، سایه ای گذرا، روشن، زمین بی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سامیه
تصویر سامیه
(دخترانه)
مؤنث سامی، زن بلند قد، کسی که عازم شکار است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوان
تصویر ساوان
(پسرانه)
سامان نام روستایی در نزدیکی سقز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساویز
تصویر ساویز
(دخترانه)
خوش خلق، نیکخو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوه
تصویر ساوه
(پسرانه)
نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام دلاور تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساونگ
تصویر ساونگ
(پسرانه)
نام پدر باونگهه در فروردین یشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوند
تصویر ساوند
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی کرمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساورینا
تصویر ساورینا
(دخترانه)
امید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساورا
تصویر ساورا
(پسرانه)
امید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوالان
تصویر ساوالان
(دخترانه و پسرانه)
نام کوه، باج گیر، سبلان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوین
تصویر ساوین
(دخترانه)
سبدی که در آن پنبه می گذارند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوا
تصویر ساوا
(دخترانه و پسرانه)
طلا و نقره سوهان کشیده شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سانیا
تصویر سانیا
(دخترانه)
در گویش مازندران سایه روشن جنگل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سانلی
تصویر سانلی
(دخترانه)
معروف، مشهور نامدار، معروف، نامدار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سانان
تصویر سانان
(پسرانه)
بزرگ ایل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساناز
تصویر ساناز
(دخترانه)
کمیاب، محترم، شهره پاکی، نام گلی، نوعی گل، نادر، کمیاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سانا
تصویر سانا
(پسرانه)
سهل، آسان، راحت، گویش محلی صنعا پایتخت یمن که قهوه آن معروف است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساویس
تصویر ساویس
(دخترانه)
گرانمایه و با ارزش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساهر
تصویر ساهر
(پسرانه)
بیدار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساینه
تصویر ساینه
(دخترانه)
در گویش مازندران سایه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایه
تصویر سایه
(دخترانه)
حامی، پناه، منطقه تاریک پشت هر جسم، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، تصویری از کسی یا چیزیکه هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود،
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایا
تصویر سایا
(دخترانه)
نعمت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایان
تصویر سایان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی همدان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایر
تصویر سایر
(پسرانه)
سیرکننده، رونده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایروس
تصویر سایروس
(پسرانه)
سیروس یا کوروش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایره
تصویر سایره
(دخترانه)
ستاره گردنده، سیاره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساینا
تصویر ساینا
(دخترانه)
خاندانی از موبدان زردشتی، سیمرغ، سیمرغ، عنقا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساهره
تصویر ساهره
(دخترانه)
مؤنث ساهر، چشمه روان
فرهنگ نامهای ایرانی