مخفف ساو، باج و خراجی را گویند که پادشاهان از یکدیگر بستانند، (برهان) (اوبهی) (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ خطی کتاب خانه مؤلف لغت نامه) : تا روم ز هند لاجرم شاها گیتی همه زیر باج و سا کردی، عسجدی (از اسدی حاشیۀ نسخۀ خطی نخجوانی)، پادشا گشت آرزو بر تو زبی باکی تو جان و دل بایدت داد این پادشا را باژ و سا، ناصرخسرو (دیوان ص 23)، چون نباشم پارسا چون عقل او را داده ام چون فرودستان ملک امسال باژ و پار، سا، سنائی، ملاذ و داور اسلام شیخ ابواسحاق که شاه هند فرستد سوی جنابش سا، شمس فخری، رجوع به ساو شود نوعی از قماش لطیف گرانبها باشد، (جهانگیری) : تشریفهای فاخر کرده روان زهر سو نخ ّ و نسیج و گمّی کوکوز و سای ساده، حکیم نزاری قهستانی (از جهانگیری)، به این معنی اصل آن ساو بوده است، (شعوری) ساج، درخت است در اشتقاق عبرانی نام موسی، (حاشیۀ المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر ص 302 س 12 از لسان)
مخفف ساو، باج و خراجی را گویند که پادشاهان از یکدیگر بستانند، (برهان) (اوبهی) (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ خطی کتاب خانه مؤلف لغت نامه) : تا روم ز هند لاجرم شاها گیتی همه زیر باج و سا کردی، عسجدی (از اسدی حاشیۀ نسخۀ خطی نخجوانی)، پادشا گشت آرزو بر تو زبی باکی تو جان و دل بایدت داد این پادشا را باژ و سا، ناصرخسرو (دیوان ص 23)، چون نباشم پارسا چون عقل او را داده ام چون فرودستان ملک امسال باژ و پار، سا، سنائی، ملاذ و داور اسلام شیخ ابواسحاق که شاه هند فرستد سوی جنابش سا، شمس فخری، رجوع به ساو شود نوعی از قماش لطیف گرانبها باشد، (جهانگیری) : تشریفهای فاخر کرده روان زهر سو نخ ّ و نسیج و گمّی کوکوز و سای ساده، حکیم نزاری قهستانی (از جهانگیری)، به این معنی اصل آن ساو بوده است، (شعوری) ساج، درخت است در اشتقاق عبرانی نام موسی، (حاشیۀ المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر ص 302 س 12 از لسان)
ادات تشبیه است در آخر کلمات، مخفف آسا: شبه، نظیر، مانند، مثل، چون، گون، گونه، آسا، وار، شبیه، شکل، صفت، (برهان) (آنندراج) (شرفنامۀ منیری) : در بدی و گدی توئی منحوس ساستا سا وساسیا آسا، فرالاوی، باری ز سنگ، چشمۀ آب آورد برون باری ز آب چشمه کند سنگ ذره سا، سعدی، آب آذرسا، آب آتش مانند، و نیز رجوع به آسا شود
ادات تشبیه است در آخر کلمات، مخفف آسا: شبه، نظیر، مانند، مثل، چون، گون، گونه، آسا، وار، شبیه، شکل، صفت، (برهان) (آنندراج) (شرفنامۀ منیری) : در بدی و گدی توئی منحوس ساستا سا وساسیا آسا، فرالاوی، باری ز سنگ، چشمۀ آب آورد برون باری ز آب چشمه کند سنگ ذره سا، سعدی، آب آذرسا، آب آتش مانند، و نیز رجوع به آسا شود
حامی، پناه، منطقه تاریک پشت هر جسم، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، تصویری از کسی یا چیزیکه هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود،
حامی، پناه، منطقه تاریک پشت هر جسم، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، تصویری از کسی یا چیزیکه هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود،