- زیور (دخترانه)
- زینت، پیرایه
معنی زیور - جستجوی لغت در جدول جو
- زیور
- آرایش
- زیور
- بمعنی زینت و آرایش باشد و آنچه بدان زینت و آرایش کنند، بزک، پیرایه
- زیور
- هر چیزی که با آن چیز دیگر را بیارایند، زینت، آرایش، پیرایه
- زیور ((وَ))
- هر آن چه که با آن چیز دیگری را آرایش کنند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تولیدگر
خدمت کار
اپوق
عددی معادل ده هزار
پرندگان، ماکیان
نوشته، کتاب، کتاب داوود پیغمبر
پر کوهگی دریا، پر آبی رودبار، پر کردن، چوش آمدن دیگ، گوالیدن گیاه، شکوفه بر آوردن گیاه، زیب دادن روییده به هم پیچیده گیاه
توفندگر، سرور مهتر
گوجه وحشی، زالزالک
جمع زر، دگمه ها گویک های گریبان
لبیشه لباشه ریسمانی بر سر چوبی که با آن دهان ستور بندند تا ناآرامی نکند
سویت و مساوی بودن و برابری کوچه و بزرن خواه در شهر و یا در ده و روستا باشد
افشای سر و آن مرکب از خرق و خیانت است یعنی حرفی را بکسی بسپارند که بجائی نگوید و او فاش کند و بهمه کس و بهمه جا بگوید
روشن شدن چراغ، درخشیدن ماه، درخشیدن رخسار
مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
جمع خیر، نکویی ها پذیرفتنی ها
گونه ای سرو که آن را سرو خمره یی نیز گویند
ژگور، بخیل، خسیس، ناکس، سفله، دزد
ده هزار، دارای ده هزار عدد از چیزی
غیرتمند، باغیرت، باحمیت، ناموس پرست
طایرها، پرواز کنندکان، پرندگان، فالها، جمع واژۀ طایر
زور، قوه، قدرت، یارا، توانایی
خادم، خدمتکار، چاکر، پرستار،برای مثال جگرتشنگانند و بی توشگان / که بیچارگانند و بی زاوران (رودکی - ۵۴۳)
خادم، خدمتکار، چاکر، پرستار،
کتاب آسمانی داوود (از انبیا و پادشاهان بنی اسرائیل)، مزامیر
پایان کار و مال آن
جمع طائر، پرندگان