- زیودن
- بخواب رفتن
معنی زیودن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حذف کردن، رفع کردن
نقش و نگار کردن
ناله کردن سگ زوزه کشیدن سگ
پاک کردن
بلند شدن و مرتفع شدن
نقش و نگار کردن، زردوزی کردن
زنوییدن، مویه کردن، ناله کردن، زوزه کشیدن
پاک کردن، پاکیزه ساختن، زداییدن، پاک کردن زنگ از فلز
Dispel
развеивать
zerstreuen
розсіювати
rozwiać
dissipar
dissipare
disipar
dissiper
verspreiden
नष्ट करना
mengusir
dağıtmak
kuondoa
ขับไล่
দূর করা
مٹا دینا