- زَاحِف
- خزنده
معنی زَاحِف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زودگذر، محو شدن، ناپدید
هدف دار، هدفمند
فاحش، ناپسند، بی شرم، بی حیا، زبانی، محروم اخلاق، بی ادب
تشخیص دهنده، آشکارساز، آشکار
قابل توجّه، متوجّه شدن
بی ثمر، خشک
کشاورز، کاشت
غرّنده، جیرجیر
رونق، درخشان، راغب
غرّش کننده، راهزن
قابل حذف، به علاوه، زیادی، اضافی، فراوان
بازدیدکننده
فرسوده، رنگ پریده، پریده رنگ
ریاکار، نادرست، غلط، توهّمی
شارژ، کشتی باری
افسونگر، جادوگر، جذّاب، شعبده باز
خردکننده، آسیاب
خندیدن با صدای بلند، خندیدن، خندان، خنده کنان، خنده آور
پیش بین، او می داند، فهمیده
ساختگی، صندوقدار
آشفته، بادی، طوفانی
سیلابی، جارو کردن
رباینده، نافی
نگران، ترسیده، ترسان
جستجوگر، محقّق
یک، یکی