جدول جو
جدول جو

معنی زومر - جستجوی لغت در جدول جو

زومر
(زَ مَ)
کودک نیکوروی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زوار
تصویر زوار
رسنی که بین پاردم و سینه بند شتر بکشند
آنچه صلاح چیزی باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زوار
تصویر زوار
کسی که به زیارت اماکن متبرکه می رود، کسی که بسیار زیارت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زوتر
تصویر زوتر
زودتر، پیش تر از وقت مقرر، تندتر، سریع تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زوار
تصویر زوار
خدمتکار، پرستار بیماران، پرستار زندانیان، برای مثال بهارش تویی غم گسارش تویی / بدین تنگ زندان زوارش تویی (فردوسی - ۳/۳۳۴)، شادان شده ای که من به یمگان / درمانده و خوار و بی زوارم (ناصرخسرو - ۴۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زوار
تصویر زوار
زائرها، زیارت کنندگان، جمع واژۀ زائر
فرهنگ فارسی عمید
(حَ مَ)
تمر هندی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خرمای هندی. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(ضَ مَ)
حوک. حوک خوانند و آن بادروج است. (اختیارات بدیعی). بادروج. (فهرست مخزن الادویه) ، گل بستان افروز است و آن را تاج خروس هم می گویند و بوییدن آن عطسه آورد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
نوازندۀ نی. (لسان العرب از اصمعی) (البستان)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
اسم فارسی زفت یابس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). در مخزن گفته اسم پارسی زفت یابس است و دردلک مغسول را زمورلاک نامند و مستعمل زرگران است. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
زیارت کردن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زُ وَ)
مهتر و پایگاه قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سید قوم و زعیم آنان. (از اقرب الموارد).
- یوم الزویر، روزی است مر عرب را. (منتهی الارب) (آنندراج). از روزهای تازیان است. (ناظم الاطباء). روزی است از روزهای حروب عرب که مشهور است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ مَ)
سیاه فام زشت روی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مخفف زودتر، (آنندراج)، زودتر و بتعجیل و بشتاب، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
چو این نامه بخوانی هر چه زوتر
بکن تدبیر شهرآرای دختر،
(ویس و رامین)،
بر مسکنش هر لحظه من نالم ز درد جان و تن
یارب ز لطف خویشتن بازش به من زوتر رسان،
جوهری (از یادداشت بخطمرحوم دهخدا)،
دامن او گیر زوتر بی گمان
تا رسی در دامن آخر زمان،
مولوی،
منتظر در غیب جان مرد و زن
مول مولت چیست زوتر گام زن،
مولوی (یادداشت ایضاً)،
زن توقف کرد، مردش بانگ زد
کای عدو زوتر ترا این می سزد،
مولوی (یادداشت ایضاً)،
رجوع به زودتر شود
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ / زو بَ)
پرز جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). پرزۀ جامه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
بر فراز سلب زرین آبی بمثل
ببر آورده بغلتاق نوآئین زوبر.
ذوقی بسطامی (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ)
همه. کل و مجموع. (ناظم الاطباء) : اخذه بزوبره، گرفت همه آن را. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). صاحب اقرب الموارد آرد: اخذه بزنوبره، بالنون لا بالباء، ای اجمع. و در منتهی الارب ذیل ’زب ر’ آرد: اخذه بزبوبره، گرفت آن را همه. و رجوع به زنوبر شود، داهیه. (اقرب الموارد) : رجع بزوبره، یعنی به چیزی نرسید. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). زمانی که خائب و بی نصیب بازگردد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
هر چیز که صلاح چیزی باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زیار، به قلب واو و یا. (اقرب الموارد) ، رسن که میان پاردم و سینه بند شتر کشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، ازوره. (از اقرب الموارد) ، لبیشۀ ستور. زیار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
کودک نیکوروی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
زهوار. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زهوار شود.
- زواردررفته، سست از کار افتاده. (فرهنگ فارسی معین). کهنه و فرسوده و بی مصرف.
- ، پیر و فرسوده که کار کردن نتواند. (فرهنگ فارسی معین). رنجور و ناتوان. رجوع به زواریدن شود
لغت نامه دهخدا
(مِ زُ مِ)
عبارت از نام هریک از 8 سلولی است که در چهارمین تقسیم تخم توتیا (که ازنظر شیمیائی یک تخم قطبی است یعنی قسمت بالای تخم با قسمت پائین تخم اختلاف ساختمان شیمیائی دارد) در بالای 8 سلول نامتساوی دیگر قرار میگیرند. هشت سلول مزومر تخم توتیا با یکدیگر مساویند و در یک ردیف دور هم قرار میگیرند ولی هشت سلول دیگر که چهارتای آنها درشت ترند در وسط و در زیر سلولهای مزومر قرار میگیرند و ماکرومر نامیده میشوند و چهار تای دیگر که خیلی کوچکترند در زیر ماکرومرها قرار میگیرند و به نام میکرومر نامیده میشوند. با این ترتیب در این مرحله جنین توتیا دارای 16 سلول است که در 3ردیف بشرح مذکور قرار گرفته اند. توضیح آنکه سلولهائی که از اولین تقسیم تخم تا آخر مرحلۀ مرولا در جنین بوجود می آیند به نام بلاستومر نامیده میشوند که درجنین توتیا در چهارمین تقسیم تخم بطوری که گذشت سلولهای بلاستومر به 3 دسته تقسیم میشوند به نامهای مزومرو، ماکرومرو میکرومر. (از وراثت دکترخبیری ص 66)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صومر
تصویر صومر
باد روگ (ریحان کوهی) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شومر
تصویر شومر
رازیانه بادیان از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تومر
تصویر تومر
غده، توده ای از نسج غیر مادی در بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حومر
تصویر حومر
تمر هندی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اومر
تصویر اومر
فرانسوی آب ایستاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زومه
تصویر زومه
ترسنده هراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زویر
تصویر زویر
توفندگر، سرور مهتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوار
تصویر زوار
زیارت کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوبر
تصویر زوبر
پرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوتر
تصویر زوتر
زود تر بشتاب تر
فرهنگ لغت هوشیار
نوازنده نی نای زن. توضیح: لغویان عرب) زمار (را بدین معنی آورده اند و استعمال) زامر (رانفی کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوار
تصویر زوار
((زِ))
زهوار، نوار باریکی از چرم یا چیز دیگر که با آن حاشیه یا کناره چیزی را دوزند، چوب های باریکی که در اطراف چهارچوب در و پنجره کوبند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زوار
تصویر زوار
((زَ وَّ))
بسیار زیارت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زوار
تصویر زوار
((زُ وّ))
زیارت کنندگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زوار
تصویر زوار
((زَ))
خدمتکار، پرستار
فرهنگ فارسی معین