خدمتکار، پرستار بیماران، پرستار زندانیان، برای مثال بهارش تویی غم گسارش تویی / بدین تنگ زندان زوارش تویی (فردوسی - ۳/۳۳۴)، شادان شده ای که من به یمگان / درمانده و خوار و بی زوارم (ناصرخسرو - ۴۱۸)
خدمتکار، پرستار بیماران، پرستار زندانیان، برای مِثال بهارش تویی غم گسارش تویی / بدین تنگ زندان زوارش تویی (فردوسی - ۳/۳۳۴)، شادان شده ای که من به یمگان / درمانده و خوار و بی زوارم (ناصرخسرو - ۴۱۸)
حوک. حوک خوانند و آن بادروج است. (اختیارات بدیعی). بادروج. (فهرست مخزن الادویه) ، گل بستان افروز است و آن را تاج خروس هم می گویند و بوییدن آن عطسه آورد. (برهان)
حوک. حوک خوانند و آن بادروج است. (اختیارات بدیعی). بادروج. (فهرست مخزن الادویه) ، گل بستان افروز است و آن را تاج خروس هم می گویند و بوییدن آن عطسه آورد. (برهان)
اسم فارسی زفت یابس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). در مخزن گفته اسم پارسی زفت یابس است و دردلک مغسول را زمورلاک نامند و مستعمل زرگران است. (انجمن آرا) (آنندراج)
اسم فارسی زفت یابس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). در مخزن گفته اسم پارسی زفت یابس است و دردلک مغسول را زمورلاک نامند و مستعمل زرگران است. (انجمن آرا) (آنندراج)
مهتر و پایگاه قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سید قوم و زعیم آنان. (از اقرب الموارد). - یوم الزویر، روزی است مر عرب را. (منتهی الارب) (آنندراج). از روزهای تازیان است. (ناظم الاطباء). روزی است از روزهای حروب عرب که مشهور است. (از اقرب الموارد)
مهتر و پایگاه قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سید قوم و زعیم آنان. (از اقرب الموارد). - یوم الزویر، روزی است مر عرب را. (منتهی الارب) (آنندراج). از روزهای تازیان است. (ناظم الاطباء). روزی است از روزهای حروب عرب که مشهور است. (از اقرب الموارد)
مخفف زودتر، (آنندراج)، زودتر و بتعجیل و بشتاب، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : چو این نامه بخوانی هر چه زوتر بکن تدبیر شهرآرای دختر، (ویس و رامین)، بر مسکنش هر لحظه من نالم ز درد جان و تن یارب ز لطف خویشتن بازش به من زوتر رسان، جوهری (از یادداشت بخطمرحوم دهخدا)، دامن او گیر زوتر بی گمان تا رسی در دامن آخر زمان، مولوی، منتظر در غیب جان مرد و زن مول مولت چیست زوتر گام زن، مولوی (یادداشت ایضاً)، زن توقف کرد، مردش بانگ زد کای عدو زوتر ترا این می سزد، مولوی (یادداشت ایضاً)، رجوع به زودتر شود
مخفف زودتر، (آنندراج)، زودتر و بتعجیل و بشتاب، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : چو این نامه بخوانی هر چه زوتر بکن تدبیر شهرآرای دختر، (ویس و رامین)، بر مسکنش هر لحظه من نالم ز درد جان و تن یارب ز لطف خویشتن بازش به من زوتر رسان، جوهری (از یادداشت بخطمرحوم دهخدا)، دامن او گیر زوتر بی گمان تا رسی در دامن آخر زمان، مولوی، منتظر در غیب جان مرد و زن مول مولت چیست زوتر گام زن، مولوی (یادداشت ایضاً)، زن توقف کرد، مردش بانگ زد کای عدو زوتر ترا این می سزد، مولوی (یادداشت ایضاً)، رجوع به زودتر شود
همه. کل و مجموع. (ناظم الاطباء) : اخذه بزوبره، گرفت همه آن را. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). صاحب اقرب الموارد آرد: اخذه بزنوبره، بالنون لا بالباء، ای اجمع. و در منتهی الارب ذیل ’زب ر’ آرد: اخذه بزبوبره، گرفت آن را همه. و رجوع به زنوبر شود، داهیه. (اقرب الموارد) : رجع بزوبره، یعنی به چیزی نرسید. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). زمانی که خائب و بی نصیب بازگردد. (از اقرب الموارد)
همه. کل و مجموع. (ناظم الاطباء) : اخذه بزوبره، گرفت همه آن را. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). صاحب اقرب الموارد آرد: اخذه بزنوبره، بالنون لا بالباء، ای اجمع. و در منتهی الارب ذیل ’زب ر’ آرد: اخذه بزبوبره، گرفت آن را همه. و رجوع به زنوبر شود، داهیه. (اقرب الموارد) : رجع بزوبره، یعنی به چیزی نرسید. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). زمانی که خائب و بی نصیب بازگردد. (از اقرب الموارد)
زهوار. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زهوار شود. - زواردررفته، سست از کار افتاده. (فرهنگ فارسی معین). کهنه و فرسوده و بی مصرف. - ، پیر و فرسوده که کار کردن نتواند. (فرهنگ فارسی معین). رنجور و ناتوان. رجوع به زواریدن شود
زهوار. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زهوار شود. - زواردررفته، سست از کار افتاده. (فرهنگ فارسی معین). کهنه و فرسوده و بی مصرف. - ، پیر و فرسوده که کار کردن نتواند. (فرهنگ فارسی معین). رنجور و ناتوان. رجوع به زُواریدن شود
عبارت از نام هریک از 8 سلولی است که در چهارمین تقسیم تخم توتیا (که ازنظر شیمیائی یک تخم قطبی است یعنی قسمت بالای تخم با قسمت پائین تخم اختلاف ساختمان شیمیائی دارد) در بالای 8 سلول نامتساوی دیگر قرار میگیرند. هشت سلول مزومر تخم توتیا با یکدیگر مساویند و در یک ردیف دور هم قرار میگیرند ولی هشت سلول دیگر که چهارتای آنها درشت ترند در وسط و در زیر سلولهای مزومر قرار میگیرند و ماکرومر نامیده میشوند و چهار تای دیگر که خیلی کوچکترند در زیر ماکرومرها قرار میگیرند و به نام میکرومر نامیده میشوند. با این ترتیب در این مرحله جنین توتیا دارای 16 سلول است که در 3ردیف بشرح مذکور قرار گرفته اند. توضیح آنکه سلولهائی که از اولین تقسیم تخم تا آخر مرحلۀ مرولا در جنین بوجود می آیند به نام بلاستومر نامیده میشوند که درجنین توتیا در چهارمین تقسیم تخم بطوری که گذشت سلولهای بلاستومر به 3 دسته تقسیم میشوند به نامهای مزومرو، ماکرومرو میکرومر. (از وراثت دکترخبیری ص 66)
عبارت از نام هریک از 8 سلولی است که در چهارمین تقسیم تخم توتیا (که ازنظر شیمیائی یک تخم قطبی است یعنی قسمت بالای تخم با قسمت پائین تخم اختلاف ساختمان شیمیائی دارد) در بالای 8 سلول نامتساوی دیگر قرار میگیرند. هشت سلول مزومر تخم توتیا با یکدیگر مساویند و در یک ردیف دور هم قرار میگیرند ولی هشت سلول دیگر که چهارتای آنها درشت ترند در وسط و در زیر سلولهای مزومر قرار میگیرند و ماکرومر نامیده میشوند و چهار تای دیگر که خیلی کوچکترند در زیر ماکرومرها قرار میگیرند و به نام میکرومر نامیده میشوند. با این ترتیب در این مرحله جنین توتیا دارای 16 سلول است که در 3ردیف بشرح مذکور قرار گرفته اند. توضیح آنکه سلولهائی که از اولین تقسیم تخم تا آخر مرحلۀ مرولا در جنین بوجود می آیند به نام بلاستومر نامیده میشوند که درجنین توتیا در چهارمین تقسیم تخم بطوری که گذشت سلولهای بلاستومر به 3 دسته تقسیم میشوند به نامهای مزومرو، ماکرومرو میکرومر. (از وراثت دکترخبیری ص 66)