معنی زوار زوار خدمتکار، پرستار بیماران، پرستار زندانیان، برای مثال بهارش تویی غم گسارش تویی / بدین تنگ زندان زوارش تویی (فردوسی - ۳/۳۳۴)، شادان شده ای که من به یمگان / درمانده و خوار و بی زوارم (ناصرخسرو - ۴۱۸) تصویر زوار فرهنگ فارسی عمید
زوار زوار زهوار، نوار باریکی از چرم یا چیز دیگر که با آن حاشیه یا کناره چیزی را دوزند، چوب های باریکی که در اطراف چهارچوب در و پنجره کوبند فرهنگ فارسی معین
زوار زوار زیارت کردن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا