جدول جو
جدول جو

معنی زوش - جستجوی لغت در جدول جو

زوش
تندخو، بدخو، بدطبع برای مثال بانگ کردمت ای فغ سیمین / زوش خواندم تو را که هستی زوش (رودکی - ۵۲۴)
نیرومند، برای مثال بریزد پنجه و دندان و شاخ و زهره در رزمت / ز ببر زوش و پیل مست و گرگ تند و شیر نر (عبدالواسع جبلی - ۱۹۴)
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، عبوس، عبّاس، متربّد، بداخم، عابس، روترش، دژبرو، ترش روی، سخت رو، گره پیشانی، ترش رو، بداغر، اخم رو، تیموک، تندرو
تصویری از زوش
تصویر زوش
فرهنگ فارسی عمید
زوش
سیّارۀ مشتری، در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، اورمزد، قاضی چرخ، زاووش، سعد السّعود، سعد اکبر، ژوپیتر، زواش، قاضی فلک، زاوش، هرمز، برجیس
تصویری از زوش
تصویر زوش
فرهنگ فارسی عمید
زوش
(زَ)
بندۀ ناکس و لئیم. و عامه به ضم زاء خوانند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بندۀ فرومایه و عبد لئیم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
زوش
(زَ وَ / وُ)
بمعنی زاوش که نام ستارۀ مشتری باشد. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). نام یکی از سبعۀ سیاره است که آن را به تازی مشتری خوانند و آن را زاوش نیز گویند. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
زوش
خشمگین و ترش روی و تندخوی و کج طبیعت و زودرنج باشد، (برهان) (از ناظم الاطباء)، بدخو، تند، (صحاح الفرس، یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، تند و سخت طبع، (لغت فرس اسدی، یادداشت ایضاً)، تندخو، (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج)، تندخو، سخت طبع، بدطبع، خشمگین، (فرهنگ فارسی معین) :
بانگ کردمت ای بت سیمین
زوش خواندم ترا که هستی زوش،
رودکی (از لغت فرس اسدی)،
چنین گفت داناکه با خشم و جوش
زبانم یکی بسته شیر است زوش،
اسدی،
سبک پهلوان پیش آمد بهوش
به غار اندرون رفت چون شیر زوش،
اسدی،
یکی کودک نورسیده ست زوش
هنوزش نگشته ست گل مشکپوش،
اسدی (از انجمن آرا)،
چو پیل مست و نهنگ دمان و گرگ دلیر
چو ببر زوش و پلنگ حرون و شیر ژیان،
عبدالواسع جبلی،
بختم آوخ که طفل گرینده ست
که بهر لحظه زوش می بشود،
خاقانی،
، نیرومند و صاحب قوت را نیز گفته اند، (برهان)، نیرومند، (فرهنگ رشیدی)، دلیر و بانیرو، (انجمن آرا) (آنندراج)، صاحب قوت، نیرومند، (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زوش
خشمگین، ترشروی، تند خوی، و بمعنی ناکس و فرومایه و بنده زر خرید هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
زوش
تندخو، خشمگین، نیرومند
تصویری از زوش
تصویر زوش
فرهنگ فارسی معین
زوش
((زَ یا زُ))
بنده فرومایه
تصویری از زوش
تصویر زوش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طوش
تصویر طوش
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار، فرزندگشتاسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زاوش
تصویر زاوش
(پسرانه)
نام ستاره مشتری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زوشا
تصویر زوشا
(دخترانه و پسرانه)
نام نیای منوچهر پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زوم
تصویر زوم
زوم (Zoom) در سینما یکی از تکنیک های مهم و پرکاربرد در فیلمبرداری است که با استفاده از تغییر فاصله کانونی لنز دوربین، تصویر به صورت پیوسته بزرگتر یا کوچکتر می شود. این تکنیک به فیلمسازان اجازه می دهد تا بدون حرکت دادن دوربین، به سوژه نزدیک تر شوند یا از آن دور شوند. زوم می تواند تاثیرات بصری و روانی متفاوتی بر مخاطب داشته باشد و بسته به نحوه استفاده، به خلق فضاها و احساسات مختلف کمک کند.
انواع زوم در سینما
1. زوم این (Zoom In):
- با زوم این، تصویر به سوژه نزدیک تر می شود و جزئیات بیشتری از آن به نمایش گذاشته می شود. این تکنیک می تواند برای برجسته کردن اهمیت یک شیء یا شخصیت، نشان دادن حالت چهره، یا جلب توجه مخاطب به یک جزئیات خاص استفاده شود.
2. زوم اوت (Zoom Out):
- با زوم اوت، تصویر از سوژه دورتر می شود و نمای گسترده تری از صحنه به نمایش گذاشته می شود. این تکنیک می تواند برای نشان دادن ارتباط یک سوژه با محیط اطراف، انتقال حس تنهایی یا کوچکی، یا به تصویر کشیدن فضای وسیع استفاده شود.
تاثیرات و کاربردهای زوم در سینما
1. ایجاد تنش و تعلیق:
- زوم سریع به سمت یک شیء یا شخصیت می تواند احساس تعلیق و تنش را در صحنه ایجاد کند. این تکنیک به ویژه در ژانرهای ترسناک و مهیج کاربرد زیادی دارد.
2. برجسته سازی احساسات:
- زوم این به چهره یک شخصیت می تواند احساسات و واکنش های درونی او را به شکلی موثرتر به نمایش بگذارد. این کار می تواند به ایجاد ارتباط عاطفی قوی تر با مخاطب کمک کند.
3. انتقال اطلاعات:
- زوم اوت می تواند اطلاعات بیشتری درباره محیط یا موقعیت ارائه دهد و به مخاطب کمک کند تا بهتر بفهمد که شخصیت ها کجا هستند و چه شرایطی دارند.
4. تغییر درک فضا و زمان:
- استفاده خلاقانه از زوم می تواند به تغییر درک مخاطب از فضا و زمان کمک کند. به عنوان مثال، زوم آهسته می تواند گذر زمان را نشان دهد یا زوم سریع می تواند تغییر ناگهانی در فضا را به تصویر بکشد.
تکنیک های مرتبط با زوم
1. دالی زوم (Dolly Zoom):
- تکنیکی است که در آن دوربین همزمان با زوم کردن، به سمت جلو یا عقب حرکت می کند. این تکنیک باعث تغییر پس زمینه می شود در حالی که سوژه در همان اندازه باقی می ماند. دالی زوم اغلب برای ایجاد احساس ناآرامی یا شوک استفاده می شود و به عنوان `اثر ورتیگو` نیز شناخته می شود، زیرا در فیلم `سرگیجه` (Vertigo) ساخته آلفرد هیچکاک مشهور شد.
2. کرین زوم (Crane Zoom):
- ترکیبی از حرکت دوربین با استفاده از جرثقیل (کرین) و زوم است که می تواند برای ایجاد نماهای پیچیده و دینامیک استفاده شود.
فیلم های مشهور با استفاده برجسته از زوم
- `سرگیجه` (Vertigo)
- استفاده از دالی زوم برای ایجاد احساس سرگیجه و ناآرامی.
- `جادوگر شهر اوز` (The Wizard of Oz)
- استفاده از زوم برای انتقال بین دنیای سیاه و سفید و رنگی.
- `روانی` (Psycho)
- زوم این بر روی چهره نورمن بیتس برای افزایش تعلیق و تنش.
نتیجه گیری
زوم یکی از تکنیک های قدرتمند و چندکاربردی در سینما است که به فیلمسازان امکان می دهد تا با تغییرات ساده در فاصله کانونی لنز، تاثیرات بصری و احساسی مختلفی را بر مخاطب بگذارند. استفاده خلاقانه و مناسب از زوم می تواند به تقویت داستان گویی و ایجاد تجربه ای غنی تر و جذاب تر برای مخاطبان کمک کند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از بزوش
تصویر بزوش
کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبت، تبد، بزشم، بزوشم، تفتیک
فرهنگ فارسی عمید
(لِکْ کُ لِ کَ دَ)
به غضب آوردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(لَ کُ لُ تَ)
تراویدن آب یا نمی از جایی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). چکیدن و تقطیر شدن و تراویدن. (ناظم الاطباء) :
تا مشک سیاه من سمن پوشیده ست
خون جگرم بدیده بر جوشیده ست
شیری که به کودکی لبم نوشیده ست
اکنون ز بناگوشم برزوشیده ست.
عسجدی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
، در مردم آویختن. (فرهنگ اسدی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، به غضب آمدن. (یادداشت ایضاً) ، به زحمت افتادن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
مرد متکبر فخار. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ زای یعنی زاء اخت راء
لغت نامه دهخدا
(بُزْ وَ)
پشم موی و پشم بز را گویند. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) ، رفتار کردن. (یادداشت بخط دهخدا) :
با خلق راه دیگر هزمان میاز تو
یکسان بزی اگر نه ز اصحاب بابکی.
اسدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از زکش
تصویر زکش
لذت و طعم زمخت را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوع
تصویر زوع
تننده جولاهه (عنکبوت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوق
تصویر زوق
سیماب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زور
تصویر زور
توانائی، قوه، قدرت، نیرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوک
تصویر زوک
خرامیدن، راه رفتن کلاغ
فرهنگ لغت هوشیار
شگفت شگفت انگیر، زیرک چالاک، دلاور خورویخاز (تمایل آفتاب از میانه آسمان) و یخازیدن خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهش
تصویر زهش
تولد، زائیده شدن، زایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زون
تصویر زون
بت، جائی که در آن بتها را گرد بیاورند و آراسته کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوی
تصویر زوی
دور کردن چیزی را، پوشیدن راز از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوج
تصویر زوج
شوی، همسر، جفت، همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روش
تصویر روش
طرز، طریقه، قاعده و قانون
فرهنگ لغت هوشیار
شانه، کتف، قسمت بالای پشت، کول آلتی شبیه سر آبپاش که در گرمابه به شیر آب میبندند و در زیر آن بدن خود را شستشو میدهند، شانه و کتف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوش
تصویر بوش
سرنوشت و تقدیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزوش
تصویر بزوش
موی و پشم بر کرک بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوش
تصویر جوش
جوشش، غلیان، فوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیوش
تصویر زیوش
عمر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زوج
تصویر زوج
جفت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زنش
تصویر زنش
ضربه
فرهنگ واژه فارسی سره