تراویدن آب یا نمی از جایی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). چکیدن و تقطیر شدن و تراویدن. (ناظم الاطباء) : تا مشک سیاه من سمن پوشیده ست خون جگرم بدیده بر جوشیده ست شیری که به کودکی لبم نوشیده ست اکنون ز بناگوشم برزوشیده ست. عسجدی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، در مردم آویختن. (فرهنگ اسدی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، به غضب آمدن. (یادداشت ایضاً) ، به زحمت افتادن. (ناظم الاطباء)