زرفین، حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در می کوبند و زنجیر یا چفت را به آن می اندازند، زفرین، زوفرین، زلفین، برای مثال خوی نیکو را حصار خویش گیر / وز قناعت بر سرش زن زورفین (ناصرخسرو۱ - ۱۲۰)
زُرفین، حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در می کوبند و زنجیر یا چفت را به آن می اندازند، زُفرین، زوفرین، زُلفین، برای مِثال خوی نیکو را حصار خویش گیر / وز قناعت بر سرش زن زورفین (ناصرخسرو۱ - ۱۲۰)
کاغذی که در او شکّر و امثال آن پیچند. (آنندراج). کاغذی که حلواها را بدان می پیچند. (ناظم الاطباء) : کاغذ خام بود شکّرپیچ کاغذ پخته بود معنی سنج. میرخسرو (از آنندراج)
کاغذی که در او شکّر و امثال آن پیچند. (آنندراج). کاغذی که حلواها را بدان می پیچند. (ناظم الاطباء) : کاغذ خام بود شکّرپیچ کاغذ پخته بود معنی سنج. میرخسرو (از آنندراج)
پیچیدگی در اطراف مرکزی، (ناظم الاطباء)، پرچم و ... آنچه مصوران شکلی بوضعی کشندکه گویا چند مار باهم پیچیده اند، (غیاث) (آنندراج)، به شکل مار حلقه زده، حلقه های پیوسته که از بزرگ آغازیده و بتدریج کوچک شود چنان مار که حلقه زده باشد، حلزونی شکل، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ظفر معاینه در رمح مارپیچ ملک بود چو معجز موسی در اژدها دیدن، سوزنی، ، بعضی بمعنی پرچم علم لشکر نوشته اند، (غیاث) (آنندراج)
پیچیدگی در اطراف مرکزی، (ناظم الاطباء)، پرچم و ... آنچه مصوران شکلی بوضعی کشندکه گویا چند مار باهم پیچیده اند، (غیاث) (آنندراج)، به شکل مار حلقه زده، حلقه های پیوسته که از بزرگ آغازیده و بتدریج کوچک شود چنان مار که حلقه زده باشد، حلزونی شکل، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ظفر معاینه در رمح مارپیچ ملک بود چو معجز موسی در اژدها دیدن، سوزنی، ، بعضی بمعنی پرچم علم لشکر نوشته اند، (غیاث) (آنندراج)
سلاحی که برای غرق کردن کشتی های دشمن بکار رود. اژدر. (فرهنگ فارسی معین). فرهنگستان ایران بجای این کلمه، ’اژدر’ را انتخاب کرده است. رجوع به اژدر و اژدرانداز و واژه های نو فرهنگستان ایران ص 4 شود
سلاحی که برای غرق کردن کشتی های دشمن بکار رود. اژدر. (فرهنگ فارسی معین). فرهنگستان ایران بجای این کلمه، ’اژدر’ را انتخاب کرده است. رجوع به اژدر و اژدرانداز و واژه های نو فرهنگستان ایران ص 4 شود
جامه و پارچه را گویند که کشیده گران و گلابتون دوزان لفافۀ کار خود سازند بجهت محافظت آن، (برهان)، لفافه که زردوزان برای قماش سازند، (انجمن آرای ناصری)، بقچه، دسته و بسته، تنگ، پشتاره، (ناظم الاطباء)
جامه و پارچه را گویند که کشیده گران و گلابتون دوزان لفافۀ کار خود سازند بجهت محافظت آن، (برهان)، لفافه که زردوزان برای قماش سازند، (انجمن آرای ناصری)، بقچه، دسته و بسته، تنگ، پشتاره، (ناظم الاطباء)
بمعنی زرفین است و آن حلقه ای باشد که بر چارچوب در و صندوق و امثال آن زنند و زنجیر بر آن اندازند و قفل کنند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از جهانگیری)، زرفین، زلفین، (فرهنگ فارسی معین) : هر کسی انگشت خود یک ره کند در زورفین، منوچهری، خوی نیکو را حصار خویش کن وز قناعت بر سرش زن زورفین، ناصرخسرو، گر در دانش بتو بر بسته گشت من بگشایم ز درون زورفین، ناصرخسرو، رجوع به زرفین و زلفین شود
بمعنی زرفین است و آن حلقه ای باشد که بر چارچوب در و صندوق و امثال آن زنند و زنجیر بر آن اندازند و قفل کنند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از جهانگیری)، زرفین، زلفین، (فرهنگ فارسی معین) : هر کسی انگشت خود یک ره کند در زورفین، منوچهری، خوی نیکو را حصار خویش کن وز قناعت بر سرش زن زورفین، ناصرخسرو، گر در دانش بتو بر بسته گشت من بگشایم ز درون زورفین، ناصرخسرو، رجوع به زرفین و زلفین شود
ظاهراً شب کلاه، یا چیزی مانند آن بوده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : قال و عدل زورقیه کانت علی رأسه بیدیه و استسبل للموت. (عیون الانباء ج 2 ص 195، یادداشت ایضاً). رجوع به زورق شود
ظاهراً شب کلاه، یا چیزی مانند آن بوده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : قال و عدل زورقیه کانت علی رأسه بیدیه و استسبل للموت. (عیون الانباء ج 2 ص 195، یادداشت ایضاً). رجوع به زورق شود
پارچه ای راگویند که به اندام خاصی از جانب پشت بر گریبان جامه دوزند. (برهان) (فرهنگ فارسی معین). پارچه ای بود که بر گریبان جامه از جانب پشت دوزند به جهت خوشایندگی و آنرا به ترکی الپاق خوانند. (جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) ، پینه و وصلۀ جامه، تکه ای که برای فراخ کردن جامه در میان آن مندرج کنند. (ناظم الاطباء)
پارچه ای راگویند که به اندام خاصی از جانب پشت بر گریبان جامه دوزند. (برهان) (فرهنگ فارسی معین). پارچه ای بود که بر گریبان جامه از جانب پشت دوزند به جهت خوشایندگی و آنرا به ترکی الپاق خوانند. (جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) ، پینه و وصلۀ جامه، تکه ای که برای فراخ کردن جامه در میان آن مندرج کنند. (ناظم الاطباء)
دستار کوچکی که در زیر دستار کلان بندند و آن را ته پیچ نیز خوانند، (آنندراج)، عمامه و دستار کوچکی که در زیر دستار کلان پوشند، (ناظم الاطباء) : زدستار گنبد چه سازم بیان که او را بود زیرپیچ آسمان، طاهر وحید (از آنندراج)
دستار کوچکی که در زیر دستار کلان بندند و آن را ته پیچ نیز خوانند، (آنندراج)، عمامه و دستار کوچکی که در زیر دستار کلان پوشند، (ناظم الاطباء) : زدستار گنبد چه سازم بیان که او را بود زیرپیچ آسمان، طاهر وحید (از آنندراج)
حلقه ای باشد که بر چار چوب در و صندوق نصب کنند و چفت یا زنجیر را بدان اندازند، زلف معشوق. توضیح: بعضی این کلمه را زلفین بصیغه تثتیه خوانند ولی باید دانست که اولا زلف در عربی قدیم نیامده و معربست و ثانیا استعمال دوزلفین و زلفینکان از طرف گویندگان رفع شبه میکند. مع هذا گاهی به صیغه تثنیه هم بر خلاف اصل استعمال شده
حلقه ای باشد که بر چار چوب در و صندوق نصب کنند و چفت یا زنجیر را بدان اندازند، زلف معشوق. توضیح: بعضی این کلمه را زلفین بصیغه تثتیه خوانند ولی باید دانست که اولا زلف در عربی قدیم نیامده و معربست و ثانیا استعمال دوزلفین و زلفینکان از طرف گویندگان رفع شبه میکند. مع هذا گاهی به صیغه تثنیه هم بر خلاف اصل استعمال شده
خواب مارپیچ: روحیه خود را از دست خواهید داد. مارپیچ راه می روید: کارهای شما رو به زوال میرود با اسب مارپیچ راه می روید: تغییرات مهم در کارهایتان رخ خواهد داد. با اتوموبیل مارپیچ رانندگی می کنید: خلق و خوی شما دائم در حال تغییر است. بچه ها مارپیچی راه می روند:یک دوره خوب شروع می شود. دوستان مارپیچ راه می روند: در مواقع تصمیم گیری درنگ و شک نکنید. کتاب سرزمین رویاها
خواب مارپیچ: روحیه خود را از دست خواهید داد. مارپیچ راه می روید: کارهای شما رو به زوال میرود با اسب مارپیچ راه می روید: تغییرات مهم در کارهایتان رخ خواهد داد. با اتوموبیل مارپیچ رانندگی می کنید: خلق و خوی شما دائم در حال تغییر است. بچه ها مارپیچی راه می روند:یک دوره خوب شروع می شود. دوستان مارپیچ راه می روند: در مواقع تصمیم گیری درنگ و شک نکنید. کتاب سرزمین رویاها