جدول جو
جدول جو

معنی زورنیم

زورنیم((زَ وَ))
پارچه ای که به اندام خاصی از جانب پشت بر گریبان جامه دوزند
تصویری از زورنیم
تصویر زورنیم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زورنیم

زورنیم

زورنیم
پارچه ای راگویند که به اندام خاصی از جانب پشت بر گریبان جامه دوزند. (برهان) (فرهنگ فارسی معین). پارچه ای بود که بر گریبان جامه از جانب پشت دوزند به جهت خوشایندگی و آنرا به ترکی الپاق خوانند. (جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) ، پینه و وصلۀ جامه، تکه ای که برای فراخ کردن جامه در میان آن مندرج کنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

زور نیم

زور نیم
پارچه ای که به اندام خاصی از جانب پشت بر گریبان جامه دوزند
زور نیم
فرهنگ لغت هوشیار

زورفین

زورفین
حلقه ای باشد که بر چار چوب در و صندوق نصب کنند و چفت یا زنجیر را بدان اندازند، زلف معشوق. توضیح: بعضی این کلمه را زلفین بصیغه تثتیه خوانند ولی باید دانست که اولا زلف در عربی قدیم نیامده و معربست و ثانیا استعمال دوزلفین و زلفینکان از طرف گویندگان رفع شبه میکند. مع هذا گاهی به صیغه تثنیه هم بر خلاف اصل استعمال شده
فرهنگ لغت هوشیار

زیرکنیم

زیرکنیم
عنصر فلزی سخت، درخشان، خاکستری رنگ که در مقابل حرارت و زنگ مقاومت دارد و در ساختن وسایل جراحی و بعضی آلیاژها به کار می رود
زیرکنیم
فرهنگ فارسی عمید

اورانیم

اورانیم
عنصری فلزی، براق، خاکستری و نسبتاً گرم، دارای تشعشعات رادیواکتیو که بیشتر به صورت اکسید اورانیوم همراه سنگ معدن سرب یافت می شود و با شکافت هستۀ آن انرژی اتمی به وجود می آید
اورانیم
فرهنگ فارسی عمید

زورفین

زورفین
زُرفین، حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در می کوبند و زنجیر یا چفت را به آن می اندازند، زُفرین، زوفرین، زُلفین، برای مِثال خوی نیکو را حصار خویش گیر / وز قناعت بر سرش زن زورفین (ناصرخسرو۱ - ۱۲۰)
زورفین
فرهنگ فارسی عمید

زورفین

زورفین
حلقه ای که زنجیر یا چفت را در آن می انداختند، زلف معشوق، زلفین
زورفین
فرهنگ فارسی معین

زوروین

زوروین
زورین. بمعنی زبرین باشد. (آنندراج). فوقانی و بالایی و زبرین. (ناظم الاطباء) ، بلند و رفیع و بسیار بلند. (ناظم الاطباء). رجوع به زور و زورین شود
لغت نامه دهخدا