ناحیه ای است به سرخس و مشتمل است بر چند دیه. (از معجم البلدان) : و سرخس و زورابد (کذا) و از جانب هرات تا حدود سجستان برسیدند. (جهانگشای جوینی) ، قریه ای در نواحی نیشابور، و سمعانی گوید گمان برم از نواحی ترشیز (کاشمر) باشد... (از معجم البلدان)
ناحیه ای است به سرخس و مشتمل است بر چند دیه. (از معجم البلدان) : و سرخس و زورابد (کذا) و از جانب هرات تا حدود سجستان برسیدند. (جهانگشای جوینی) ، قریه ای در نواحی نیشابور، و سمعانی گوید گمان برم از نواحی ترشیز (کاشمر) باشد... (از معجم البلدان)
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود شاش، ادرار، پیشاب، بول، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز، شاشه
شاش، اِدرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود شاش، اِدرار، پیشاب، بَول، پیشار، پیشیار، میزَک، چامیز، چامیر، چامین، چَمین، کُمیز، گُمیز، شاشه
دهی از دهستان جوان رود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 28هزارگزی جنوب خاوری پاوه، و پنج هزارگزی باختر راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه، کوهستانی و سردسیر، دارای 113 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، لبنیات و توتون، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی از دهستان جوان رود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 28هزارگزی جنوب خاوری پاوه، و پنج هزارگزی باختر راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه، کوهستانی و سردسیر، دارای 113 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، لبنیات و توتون، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
نام موضعی است که دخمۀ پدران رستم در آنجاست. (برهان) (از رشیدی) : زبهر پدر زال با سوگ و درد به گورابه اندر همی دخمه کرد. فردوسی (از رشیدی و جهانگیری). به گورابه آنگه نهادند روی همه راه شادان و پرگفت وگوی. فردوسی. بنه برنهاد و سپه برنشاند به گورابه آمد دو هفته بماند. فردوسی
نام موضعی است که دخمۀ پدران رستم در آنجاست. (برهان) (از رشیدی) : زبهر پدر زال با سوگ و درد به گورابه اندر همی دخمه کرد. فردوسی (از رشیدی و جهانگیری). به گورابه آنگه نهادند روی همه راه شادان و پرگفت وگوی. فردوسی. بنه برنهاد و سپه برنشاند به گورابه آمد دو هفته بماند. فردوسی
گنبدی را گویندکه بر سر قبرها سازند. (برهان). گوراب: فریبت کمتر از جور و ستم نیست که چاه گور از گورابه کم نیست. امیرخسرو (از رشیدی و جهانگیری). رجوع به گوراب شود
گنبدی را گویندکه بر سر قبرها سازند. (برهان). گوراب: فریبت کمتر از جور و ستم نیست که چاه گور از گورابه کم نیست. امیرخسرو (از رشیدی و جهانگیری). رجوع به گوراب شود
آب شور. شوراب. مایعی پرنمک. نمکاب. (یادداشت مؤلف). آب شور و در این لفظ ’ه’ برای اسمیت است چنانکه در سبزه و سفیده. (غیاث اللغات) (آنندراج) : غواص ترا جز گل و شورابه نداده ست زیرا که ندیده ست ز تو جز که معادا. ناصرخسرو. اهل دنیا زان سبب اعمی دلند شارب شورابۀ آب و گلند. مولوی. ، کنایه از اشک چشم: دل همی سوزد مرا بر لابه ات سینه ام پرخون شد از شورابه ات. مولوی
آب شور. شوراب. مایعی پرنمک. نمکاب. (یادداشت مؤلف). آب ِ شور و در این لفظ ’هَ’ برای اسمیت است چنانکه در سبزه و سفیده. (غیاث اللغات) (آنندراج) : غواص ترا جز گل و شورابه نداده ست زیرا که ندیده ست ز تو جز که معادا. ناصرخسرو. اهل دنیا زان سبب اعمی دلند شارب شورابۀ آب و گلند. مولوی. ، کنایه از اشک چشم: دل همی سوزد مرا بر لابه ات سینه ام پرخون شد از شورابه ات. مولوی
زیرباد. جزیره زیراباذ. از نواحی فارس... ابن سیران در تاریخ خود آرد: عبدالله بن عماره صاحب جزیره زیرباذ که بیست و پنج سال پادشاهی کرده بود در سال 309 هجری قمری درگذشت و پس از وی برادرش جعفر بن حمزه شش ماه پادشاهی کرد و بدست غلامان خود کشته شد و بعد از اوبطال بن عبدالله بن عماره به پادشاهی رسید. (از معجم البلدان). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل زیرباد شود
زیرباد. جزیره زیراباذ. از نواحی فارس... ابن سیران در تاریخ خود آرد: عبدالله بن عماره صاحب جزیره زیرباذ که بیست و پنج سال پادشاهی کرده بود در سال 309 هجری قمری درگذشت و پس از وی برادرش جعفر بن حمزه شش ماه پادشاهی کرد و بدست غلامان خود کشته شد و بعد از اوبطال بن عبدالله بن عماره به پادشاهی رسید. (از معجم البلدان). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل زیرباد شود
بندی باشد آهنین که بر پای بندیان گذارند. (برهان). بندی باشد از آهن که بر پای مجرمان نهند وآنرا به فتح آورده اند. (انجمن آرا). بندی باشد که در پای مجرمان نهند و آن از آهن می باشد. (آنندراج). بخا و بندی آهنین که بر پای بندیان نهند. (ناظم الاطباء). رجوع به زولانه شود
بندی باشد آهنین که بر پای بندیان گذارند. (برهان). بندی باشد از آهن که بر پای مجرمان نهند وآنرا به فتح آورده اند. (انجمن آرا). بندی باشد که در پای مجرمان نهند و آن از آهن می باشد. (آنندراج). بخا و بندی آهنین که بر پای بندیان نهند. (ناظم الاطباء). رجوع به زولانه شود
محمد بن احمد بن الحسن بن زیاد التمیمی الزورابذی النیشابوری منسوب به قریۀ زورابذ که از محمد بن یحیی الذهلی و دیگران استماع کرد و ابوعلی الحافظ و ابواحمد حاکم از وی روایت کردند و بسال 316 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان). رجوع به مادۀ قبل شود
محمد بن احمد بن الحسن بن زیاد التمیمی الزورابذی النیشابوری منسوب به قریۀ زورابذ که از محمد بن یحیی الذهلی و دیگران استماع کرد و ابوعلی الحافظ و ابواحمد حاکم از وی روایت کردند و بسال 316 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان). رجوع به مادۀ قبل شود
آب نرم و ضعیف را گویند که از بند که بر آب بزرگ بسته باشند ترشح کند و نرم نرم روان شود. (صحاح الفرس). آب کمی که از بندی که در جلو آب بسیار بسته باشند تراوش کند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از انجمن آرای ناصری). جویی که از او آب بازگیرندو ورغش بر بندند بدانکه از زیربند خوارخوار آب همی پالاید آن خورابه باشد. (لغت نامۀ اسدی) : ز جوی خورابه چه کمتر بگوی چو بسیار گردد بیکبار اوی بیابان از آن ابر دریا شود که ابر از بخارش به بالا شود. عنصری. خواهی که در خورنگه دولت کنی طواف مگریز از این خورابه گه دلگشای خاک. خاقانی
آب نرم و ضعیف را گویند که از بند که بر آب بزرگ بسته باشند ترشح کند و نرم نرم روان شود. (صحاح الفرس). آب کمی که از بندی که در جلو آب بسیار بسته باشند تراوش کند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از انجمن آرای ناصری). جویی که از او آب بازگیرندو ورغش بر بندند بدانکه از زیربند خوارخوار آب همی پالاید آن خورابه باشد. (لغت نامۀ اسدی) : ز جوی خورابه چه کمتر بگوی چو بسیار گردد بیکبار اوی بیابان از آن ابر دریا شود که ابر از بخارش به بالا شود. عنصری. خواهی که در خورنگه دولت کنی طواف مگریز از این خورابه گه دلگشای خاک. خاقانی