جدول جو
جدول جو

معنی زودیاب - جستجوی لغت در جدول جو

زودیاب
زودیابنده، تیزهوش، هوشیار، باهوش، تیزفهم، تندفهم، برای مثال همی بود تا زرد گشت آفتاب / نشست از بر بارۀ زودیاب (فردوسی - ۶/۴۲۶)
تصویری از زودیاب
تصویر زودیاب
فرهنگ فارسی عمید
زودیاب
(شِ دَ / دِ)
زودیابنده. تندفهم. تیزهوش. سریعالانتقال. (فرهنگ فارسی معین). تیزفهم. زوددریابنده. که زود درک سخن کند. سریعالانتقال. لوذعی. ذکی. لقن. المعی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
شبی خفته بد بابک زودیاب
چنان دید روشن روانش بخواب.
فردوسی.
همه دیده کردند یکسر پرآب
از آن شاه پردانش و زودیاب.
فردوسی.
چو فرمان دهد خسرو زودیاب
نگیرم بدین کار کردن شتاب.
فردوسی.
گرچه در گیتی نیابی هیچ فضل
مرد ازو فاضل شده ست و زودیاب.
ناصرخسرو.
بدیدۀ خرد زودیاب دورنظر
همی ببیند مغز اندر استخوان سخن.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
زودیاب
تیز فهم، تیز هوش، سریع الانتقال
تصویری از زودیاب
تصویر زودیاب
فرهنگ لغت هوشیار
زودیاب
تیزهوش
تصویری از زودیاب
تصویر زودیاب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بودیان
تصویر بودیان
(پسرانه)
نام یکی از قبایل ماد (نگارش کردی: بودیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بردیاب
تصویر بردیاب
تله متر (Telemeter) یا مسافت سنج نوری یا بردیاب ابزاری است که برای اندازه گیری فاصله تا یک شیء با استفاده از اصول اپتیکی استفاده می شود. در سینما و عکاسی، تله مترها برای تعیین دقیق فاصله بین دوربین و سوژه استفاده می شوند، که برای فوکوس دقیق و گرفتن تصاویر واضح ضروری است.
کاربردهای تله متر در سینما و عکاسی:
1. فوکوس دقیق :
- تله مترها به فیلم سازان و عکاسان کمک می کنند تا فاصله دقیق بین دوربین و سوژه را تعیین کرده و فوکوس را به درستی تنظیم کنند.
2. تصاویر واضح و با کیفیت :
- با استفاده از تله متر، عکاسان می توانند اطمینان حاصل کنند که تصاویر گرفته شده واضح و با کیفیت بالا هستند، به ویژه در شرایط نور کم یا عمق میدان کم.
3. صرفه جویی در زمان :
- استفاده از تله متر به صرفه جویی در زمان کمک می کند زیرا نیاز به حدس زدن فاصله یا انجام تنظیمات مکرر را کاهش می دهد.
4. استفاده در شرایط مختلف :
- تله مترها می توانند در انواع شرایط نوری و محیطی به خوبی کار کنند و به عکاسان و فیلم سازان امکان می دهند تا در هر شرایطی به دقت مورد نیاز خود دست یابند.
انواع تله متر:
1. تله مترهای نوری :
- این نوع تله مترها از اصول اپتیکی برای اندازه گیری فاصله استفاده می کنند. معمولاً از دو عدسی استفاده می شود که با ترکیب تصویر ایجاد شده توسط آنها فاصله تا سوژه را تعیین می کنند.
2. تله مترهای لیزری :
- این نوع تله مترها از لیزر برای اندازه گیری فاصله استفاده می کنند. لیزر به سوژه تابیده می شود و زمان برگشت آن اندازه گیری می شود تا فاصله دقیق محاسبه شود.
3. تله مترهای اولتراسونیک :
- این نوع تله مترها از امواج صوتی با فرکانس بالا برای اندازه گیری فاصله استفاده می کنند. زمان برگشت امواج صوتی اندازه گیری می شود تا فاصله محاسبه شود.
کاربردهای دیگر تله متر:
1. نظامی :
- تله مترها در تجهیزات نظامی برای اندازه گیری فاصله تا اهداف و تعیین نقاط دقیق شلیک استفاده می شوند.
2. ورزش :
- در ورزش های مختلف مانند گلف و تیراندازی، تله مترها برای اندازه گیری دقیق فاصله و بهبود عملکرد استفاده می شوند.
3. ساختمان و معماری :
- تله مترها در صنعت ساختمان برای اندازه گیری دقیق فاصله ها و بررسی ابعاد استفاده می شوند.
مزایا و معایب:
مزایا :
- دقت بالا در اندازه گیری فاصله.
- افزایش کیفیت تصاویر و فیلم ها.
- صرفه جویی در زمان و کاهش خطاها.
معایب :
- هزینه بالای برخی از انواع تله مترها.
- نیاز به آموزش و مهارت برای استفاده صحیح.
- محدودیت های محیطی مانند بازتابش لیزر در تله مترهای لیزری.
تله مترها ابزارهای بسیار مفیدی در سینما، عکاسی و بسیاری از صنایع دیگر هستند که به دقت و کیفیت بالاتر در کارها کمک می کنند.
نظام دید اپتیک برای کانونی کردن و اندازه گیری فاصله بین دوربین و سوژه. چنین سیستمی به ویژه برای فیلم برداری از هلیکوپتر یا فیلم برداری با دوربین های قطع کوچک به کار می رود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از پادیاب
تصویر پادیاب
شستشو، وضو، شستشوی صورت و دست و پا، وضویی که زردشتیان می گیرند، شستن و پاکیزه ساختن چیزی با خواندن دعاهای مخصوص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زودجنب
تصویر زودجنب
آنکه زود از جای خود بجنبد و حرکت کند
فرهنگ فارسی عمید
(شادْ)
دیهی است از دهستان کاشمر، بخش بردسکن از شهرستان کاشمر، واقع در 24 هزارگزی جنوب باختری بردسکن و 2 هزارگزی جنوب مالرو عمومی نیگنان بردسکن. جلگه ای و آب و هوای آن معتدل، سکنۀ آن 223 تن است. آب آن از قنات، محصولات عمده آن غلات، میوه جات، ابریشم و انگور و شغل اهالی آن زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(زُ دی یا)
جمع واژۀ زهدیه. آنچه درباره زهد و پارسائی گفته ونوشته شده. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زهد شود
لغت نامه دهخدا
سرّا د، سلسلۀ جبال در ایالت میناس ژرائس که از ایالات برزیل واقع در امریکای جنوبی میباشد و این سلسله به سلسلۀ مانتیکیرا مربوط است و از جنوب بسوی شمال امتداد یافته و حوزه های ریودوچه و سانفرانسیسکو را از هم جدا میسازد. در مائلۀ غربی این سلسله و نزدیک به جانب عقب وی شهر بارباسنه، و در مائلۀ شرقی شهرهای اوروپرتو، کونیسائو، و سرو واقع است. سلسلۀ فوق در امتداد 400 هزار گز استقامت مذکور را حفظ میکند و از این ببعد در حوالی 18 درجۀ عرض جنوبی بسوی شمال متوجه شده در میان ایالت باهای به چند شعبه منشعب گشته به دماغۀ سان رک میرسد. این سلسله مرتفعترین امکنۀ برزیل است. آبهائی که از دامنۀ این جبال سرازیر میشود به تمام نقاط برزیل جریان دارد. قلۀ کوه ایتاتیایا، بلندترین نقطۀ این محل است و ارتفاع آن به 2994 گز میرسد.
لغت نامه دهخدا
سریعالعمل، که زود اثر کند: هر گاه که دو دارو بهم آمیخته شود و یک دارو زودکارتر باشد و دیگری آهسته تر ... ممکن باشد که اتفاق افتد که داروی زودکار از کار فارغ شود و دیگری هنوز در کار نیامده باشد، (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
آنکه بزودی رام شود، (آنندراج) :
آن مرغ زودرام که آوردمش کمین
دام فریب آب که و دانۀ که بود،
وحشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ / دِ)
زودجنبنده. تندحرکت. سریعالحرکه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ کَ دَ / دِ)
یابندۀ عدل. انصاف جوینده، داد یافته. انصاف دیده. انصاف جسته:
سایۀ یزدان تویی و آفتاب ملک تو
خلق یزدان از تواند انصاف جوی و دادیاب.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(طولْ)
نوعی از طراز که در تعیین بلندی وپستی و همواری و ناهمواری زمین و دیوار بکار رود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان همایجان که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 390 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
کودین. کودینه. چکش بزرگ یاکلوخ کوب. (از اشتینگاس). میخکوب و کدین. (ناظم الاطباء). و رجوع به کودین، کودینه، کدین و کدینه شود
لغت نامه دهخدا
(شورْ)
دهی است از دهستان طاغنکوه که در بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور واقع است و 662 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ)
دریابندۀ مسائل غامض و دور از درک، زودیاب، تیزیاب، تیزفهم، مقابل دیریاب، سریعالانتقال، (یادداشت مؤلف) :
همه دیده کردند یکسر پرآب
از آن شاه پردانش دوریاب،
فردوسی،
بگفتا کز اندیشۀ دوریاب
ببینم همه بودنیها به خواب،
اسدی،
چه دانی دگر گوید این دوریاب
که هست آتش این کش همی گویی آب،
اسدی
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ دَ / دِ)
درد یابنده. آنچه درد کند: متألم، چشم دردیاب. دردگین
لغت نامه دهخدا
رجوع به پادیاو شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جائی که صید در آنجا یافت شود. مکانی که صید در آنجا است. صیدگاه:
شاه در آن ناحیت صیدیاب
دید دهی چون دل دشمن خراب.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(چُ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
بدور خود پیچ خورنده بی تاب دادن. آنچه بخود می پیچد بدون آنکه آنرا تاب دهند
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان تولم که در بخش مرکزی شهرستان فومن واقع است و 113 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
نام پدر بابک است، (فرهنگ شاهنامۀ ولف) :
شبی خفته بد بابک رودیاب
چنان دید روشن روانش بخواب ...
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(زودْ)
تیزفهمی. سرعت انتقال. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تندفهمی. تیزهوشی. سرعت انتقال. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طولیاب
تصویر طولیاب
بالستیاب (بالست ارتفاع) ارتفاع یاب
فرهنگ لغت هوشیار
جمع زهدیه آنجه درباره زهد و پارسایی گفته و نوشته شود:) چنانکه من در زهدیات گفتم (قابوسنامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زود یابی
تصویر زود یابی
تند فهمی تیز هوشی سرعت انتقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوریاب
تصویر دوریاب
تیز فهم، سریع الانتقال
فرهنگ لغت هوشیار
شستن و پاکیزه ساختن چیزها بوسیله خواندن دعا. زرتشتیی که میخواهد پادیاب کند نخست یک خشنوتره اهورهه مزداو (بخشنودی اهورمزدا) میخواند پس از آن یک بار (اشم و هو) می سراید. آنگاه روی دستها و پاهای خود را میشوید از آن پس کشتی نو میکند و بترتیب مقرر کمربند خود میگشاید و دعای مخصوص آن را میخواند و باردیگر بدور کمر می بندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زود یاب
تصویر زود یاب
تند فهم زود فهم تیز هوش سریع الانتقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پادیاب
تصویر پادیاب
وضو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زندیان
تصویر زندیان
زندیه
فرهنگ واژه فارسی سره